شروع دوباره پارت چهار
سریع دویدم سمتش قبل از اینکه بیفته مچش رو گرفتم با دیدن چهرش شوکه شدم ا/ت بود کشیدمش بالا بقیه هم اومدن کمکم نامجون و جیهوپ و تهیونگ و جیمین هم اومدن همه تعجب کرده بودیم
( از زبون نامجون )
با دیدن ا/ت خیلی تعجب کردم فهمیدم مربوط به حال امروزش میشد اما مگه چی بوده که اینقدر باعث شده حالش بد بشه برام عجیب بود تا جایی که میش ناختمش دختر سر حال و شادی بود اما الان خیلی حالش بده حالا ام همش داشت گریه میکرد با اعضا کمکش کردیم تا بلند بشه بعد بدون حتی یکم حرف زدن میخواست بره هنوز داشت اشک میریخت
نامجون ×
ا/ت +
×کجا میری
+........ به رفتن ادامه میده
×میگم کجا میری
+.........هنوز هم داره میره
×مگه چیشده که حالا داری این جوری میکنی ها
+هیچی فقط زندگیم نابود شده
تعجب کردم یعنی اینقدر عوضا خرابه
(از زبان ا/ت)
الان فقط میخواستم از هرچی آدم هست فرار کنم پس دیگه تحمل نکردم و سریع دویدم اولش همش داشتن دنبالم میکرد البته بجز جیهوپ و نامجون بعد یهو یه ماشین جلوم پیچید که فهمیدم چی شده اون دوتا هم رفته بودن با ماشین گدنبالم کنن خب منم که قطعا سرعتم از ماشین بیشتر نیست که یهو رعد و برق زد و بارون گرفت بارون خیلی شدید بود در حدی که داخل چند ثانیه همه مون موش آب کشیده شدیم حالم خوب نبود دو روز هیچی نخورده بودم و بد جور احساس حالت تهوع 🤢و سر گیجه داشتم که دیگه نمی تونستم تحمل کنم و همجا تاریک شد
(از زبان سونگ )
میدونم ا/ت دیگه نمی تونه این همه سختی رو تحمل کنه تمام تلاشم هم دارم میکنم تا بهش کمک کنم اما انگار هر چقدر هم تلاش کنم کافی نیست اون از همون بچگیش سختی کشیده من بهش خیلی مدیونم اگه اون نبود منم داخل تمون نوزادی تلف میشدم و میمردم اون بهترین خواهر دنیاست عجیبه تا الان باید بر میگشت خونه پس چرا نیومده 🤔خیلی نگرانش شدمه هیچ وقت تا این موقع از شب بیرون نمی موند یا اگه می مون بهم خبر میداد چند بار به گوشیش زنگ زدم ولی جواب نداد
( از زبون نامجون )
با دیدن ا/ت خیلی تعجب کردم فهمیدم مربوط به حال امروزش میشد اما مگه چی بوده که اینقدر باعث شده حالش بد بشه برام عجیب بود تا جایی که میش ناختمش دختر سر حال و شادی بود اما الان خیلی حالش بده حالا ام همش داشت گریه میکرد با اعضا کمکش کردیم تا بلند بشه بعد بدون حتی یکم حرف زدن میخواست بره هنوز داشت اشک میریخت
نامجون ×
ا/ت +
×کجا میری
+........ به رفتن ادامه میده
×میگم کجا میری
+.........هنوز هم داره میره
×مگه چیشده که حالا داری این جوری میکنی ها
+هیچی فقط زندگیم نابود شده
تعجب کردم یعنی اینقدر عوضا خرابه
(از زبان ا/ت)
الان فقط میخواستم از هرچی آدم هست فرار کنم پس دیگه تحمل نکردم و سریع دویدم اولش همش داشتن دنبالم میکرد البته بجز جیهوپ و نامجون بعد یهو یه ماشین جلوم پیچید که فهمیدم چی شده اون دوتا هم رفته بودن با ماشین گدنبالم کنن خب منم که قطعا سرعتم از ماشین بیشتر نیست که یهو رعد و برق زد و بارون گرفت بارون خیلی شدید بود در حدی که داخل چند ثانیه همه مون موش آب کشیده شدیم حالم خوب نبود دو روز هیچی نخورده بودم و بد جور احساس حالت تهوع 🤢و سر گیجه داشتم که دیگه نمی تونستم تحمل کنم و همجا تاریک شد
(از زبان سونگ )
میدونم ا/ت دیگه نمی تونه این همه سختی رو تحمل کنه تمام تلاشم هم دارم میکنم تا بهش کمک کنم اما انگار هر چقدر هم تلاش کنم کافی نیست اون از همون بچگیش سختی کشیده من بهش خیلی مدیونم اگه اون نبود منم داخل تمون نوزادی تلف میشدم و میمردم اون بهترین خواهر دنیاست عجیبه تا الان باید بر میگشت خونه پس چرا نیومده 🤔خیلی نگرانش شدمه هیچ وقت تا این موقع از شب بیرون نمی موند یا اگه می مون بهم خبر میداد چند بار به گوشیش زنگ زدم ولی جواب نداد
۷.۶k
۰۴ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.