mafia-part ۱۴

It's hard to be mafia

*امروز هم قراره چیز هایی که میخوای مشخص بشه
- دست کرد توی شلوار مشکیش و گردنبندمو در آورد
* میدونستم به خاطر این هم که شده برمیگردی اینجا ولی حقیقتی که پشت پدر و مادرت هست ، رو اگر بفهمی هزار بار برام دعا میکنی ( پاشدم و در حال راه رفتن توی اتاق)
* راستی نمیخوام بیشتر از این طولش بدم ، میدونم برای اینکه پدر و مادرت رد ببینی هر کاری میکنی ، پس اون معامله ای که قرار بود خیلی قبلا انجام بشه رو امضا کن
یه وقت فک نکنی همش به نفع منه هااا ، تو هم قراره پدر و مادرت رو ببینی
- مرتیکه عوضی ، امضاش‌میکنم
* واووو ، آفرین
* فلیکس
- متعجب به جین نگاه کردم که دیدم در باز شد ، اون فلیکس بود که بهش اعتماد کرده بودم
* حتما انتظار نداشتی اینو هم بفهمی ها
فلیکس : ببخشید خانم ( تعظیم ) ، از اتاق رفت بیرون
* خب اینم برگه ، هم من به خواستم رسیدم هم تو فقط مونده تو امضا کنی که تا پدر و مادرت رو ببینی
- از کجا معلوم من بعد امضا کردم این پدر و مادرم رو ببینم؟
( دوباره اومد رو میز با همون استایل قبلش نشست و این منو عصبی تر می‌کرد )
* یااا ، این حرفو نزن ، من که به گسی که دوسش دارم دروغ نمیگم
- خودکار
* بفرما
- امضا کردم و گذاشتم بغل جین روی میز
خوب حالا
* ولی قبل اون نباید ما با هم صحبتی داشته باشیم