نوشیدن خون قرمز
🩸𝐃𝐫𝐢𝐧𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐫𝐞𝐝 𝐛𝐥𝐨𝐨𝐝🩸
(𝐏𝐚𝐫𝐭 17 )
لیسا: چا اون وو....
چا اون وو: جونم عشقم....
لیسا: دلم میخواد جشن بگیرید...
لی دونگ ووک: حتما.....
( لیسا رفت یه گوشه وایستاد و میخندید و ات هم کنار تهیونگ با تعجب داشت به هیونجین و لی دونگ ووک و چا اون وو نگاه میکرد.....)
ات: شما.... شما... ها.... دارید تبدیل به.... گرگینه میشید....
هیونجین: دیگه ماه اومده.....
( هر 3 تاشون با صدا های ترسناک داشتن به گرگینه تبدیل میشدن....)
ات: ( ات از وحشت جیغ زد و پاهاش داشت میلرزید و کلا همه جای بدنش میلرزید و پشت تهیونگ قایم شده بود.....)
جیمین: خوبه.... افرین.... فکر کردید ما ها از شما کم داریم؟!....
( دندون های جیمین و شوگا و نامجون و جونگ کوک زد بیرون و چشماشون داشت قرمز میشد و رگ هاشون زد بود بیرون و همینطور ناخن هاشون و هر 4 تاشون به خون اشام تبدیل شدن....)
لیسا: ( خیلی تعجب کرده بود...)
ات: ( یهو از تهیونگ فاصله گرفت و دید تهیونگ به خون اشام تبدیل شده.... جیغ زد....)
ات: شما.... شماها.... کی.... هستین.... ( با لرز و گریه)....
تهیونگ: نگران نباش ات.... ما به تو اسیبی نمیزنیم.... فقط کنار وایستا....
جونگ کوک: نگران نباش ات.... تهیونگ خیلی خون اشام قوی ای هستش و هیچ وقت از گرگینه یا چیز دیگه ای نمیترسه و ما ها کنار هم یه گله هم میتونیم شکست بدیم چه برسه به 3 نفر گرگینه ( میخنده)....
ات: م... م... ن... میترسم.... شما... ها....
هیونجین: بهتره دیگه جشنو شروع کنیم
( هیونجین و لی دونگ ووک و چا اون وو صدای گرگینه در اوردن و به اون 4 نفر حمله کردن و تهیونگ هم دندون هاش زد بیرون و با بقیه حمله کردن....)
لیسا: ( فقط میخندید و ات هم یه گوش وایستاده بود و جیغ میزد.....)
ات ویو
همه جام میلرزید و فقط جیغ میکشیدم و از یه طرف از هر 4 تاشون میترسیدم و از یه طرف نگرانشون بودم..... گرگینه ها وحشیانه به شوگا و جیمین چنگ زدن ولی اونا کم نیاوردن و دیگه تهیونگ خیلی عصبی شده بود و چشماش قرمز تر شد و به همشون هجوم اورد و تا میتونست با ناخن هاش زخمی شون کرد و با دستاش دهن چا اون وو رو گرفت و چا اون وو صدای گرگینه در اورد و تهیونگ هم صدای خون اشام و دهنشو باز کرده بود و گازش گرفت..... ولی اونا چون گرگینه بودم به خون اشام تبدیل نمیشدن..... اعضا تا حد مرگ مبارزه کردن و از دهنشون خون میریخت بیرون.....
شرط.... 5 کامنت..... 5 لایک
(𝐏𝐚𝐫𝐭 17 )
لیسا: چا اون وو....
چا اون وو: جونم عشقم....
لیسا: دلم میخواد جشن بگیرید...
لی دونگ ووک: حتما.....
( لیسا رفت یه گوشه وایستاد و میخندید و ات هم کنار تهیونگ با تعجب داشت به هیونجین و لی دونگ ووک و چا اون وو نگاه میکرد.....)
ات: شما.... شما... ها.... دارید تبدیل به.... گرگینه میشید....
هیونجین: دیگه ماه اومده.....
( هر 3 تاشون با صدا های ترسناک داشتن به گرگینه تبدیل میشدن....)
ات: ( ات از وحشت جیغ زد و پاهاش داشت میلرزید و کلا همه جای بدنش میلرزید و پشت تهیونگ قایم شده بود.....)
جیمین: خوبه.... افرین.... فکر کردید ما ها از شما کم داریم؟!....
( دندون های جیمین و شوگا و نامجون و جونگ کوک زد بیرون و چشماشون داشت قرمز میشد و رگ هاشون زد بود بیرون و همینطور ناخن هاشون و هر 4 تاشون به خون اشام تبدیل شدن....)
لیسا: ( خیلی تعجب کرده بود...)
ات: ( یهو از تهیونگ فاصله گرفت و دید تهیونگ به خون اشام تبدیل شده.... جیغ زد....)
ات: شما.... شماها.... کی.... هستین.... ( با لرز و گریه)....
تهیونگ: نگران نباش ات.... ما به تو اسیبی نمیزنیم.... فقط کنار وایستا....
جونگ کوک: نگران نباش ات.... تهیونگ خیلی خون اشام قوی ای هستش و هیچ وقت از گرگینه یا چیز دیگه ای نمیترسه و ما ها کنار هم یه گله هم میتونیم شکست بدیم چه برسه به 3 نفر گرگینه ( میخنده)....
ات: م... م... ن... میترسم.... شما... ها....
هیونجین: بهتره دیگه جشنو شروع کنیم
( هیونجین و لی دونگ ووک و چا اون وو صدای گرگینه در اوردن و به اون 4 نفر حمله کردن و تهیونگ هم دندون هاش زد بیرون و با بقیه حمله کردن....)
لیسا: ( فقط میخندید و ات هم یه گوش وایستاده بود و جیغ میزد.....)
ات ویو
همه جام میلرزید و فقط جیغ میکشیدم و از یه طرف از هر 4 تاشون میترسیدم و از یه طرف نگرانشون بودم..... گرگینه ها وحشیانه به شوگا و جیمین چنگ زدن ولی اونا کم نیاوردن و دیگه تهیونگ خیلی عصبی شده بود و چشماش قرمز تر شد و به همشون هجوم اورد و تا میتونست با ناخن هاش زخمی شون کرد و با دستاش دهن چا اون وو رو گرفت و چا اون وو صدای گرگینه در اورد و تهیونگ هم صدای خون اشام و دهنشو باز کرده بود و گازش گرفت..... ولی اونا چون گرگینه بودم به خون اشام تبدیل نمیشدن..... اعضا تا حد مرگ مبارزه کردن و از دهنشون خون میریخت بیرون.....
شرط.... 5 کامنت..... 5 لایک
۶.۵k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.