تو کی هستی
تو کی هستی
پارت یازدهم
رفتم و خوابیدم
از زبون یونگ
تا دیدم خوابش برده رفتم بیرون تا به بقیه کارم برسم
پرش زمانی به صبح ساعت پنج
ا,ت
صبح پاشدم دیدم یونگ نیست سریع وسایلام و جمع کردم و غذا درست کردم تا یونگ بیاد بخوریم لباسمم پوشیدم
یونگ اومد
ا,ت:سلام
یونگ:سلام
شروع کردیم غذا خوردن که حس کردم یونگ فقط با یه دست کاراشو انجام میداد منم گفتم احتمالا تاحالا دقت نکرده بودم ولش کن دیگه کمکش کردم وسایل هارو ببریم پایین سوار ماشین شدیم راه افتادیم ماشین خیلی سوت و کور بود اعصابم خورد شد یه آهنگ گذاشتم خوب نبود زدم بعدی خوب نبود بعدی و بعدی و بعدی اعصابم دیگه کاملا خورد شد
ا,ت:هنذفری داری؟
یونگ: آره بردار
هنذفری گذاشتم و آهنگ گذاشتم یذره که اعصابم خوب شد دقت کردم دیدم یونگ کتشو در نمیاره
بهش گفتم کتتو در بیار گرمه هوا
یونگ:امممم خب الان دارم رانندگی میکنم نمیتونم
ا,ت:کمکت میکنم
یونگ:نمی...
ا,ت :اشکال نداره
بدون اینکه بزارم حرفی بزنه کتشو که در آوردم دیدم دستم خونیه یهو جیغ زدم
ترسیده بودم دقت کردم دیدم آستین یونگ قرمز شده
ا,ت:د...د.....س......ت ....ت .......دستت چرا دار.....ه خو....ن م..ی..ا....د((بچه ها این ترسیده هست نمیتونم ترسیده بنویسم نهایت همینقدر))
یونگ: چرا کتمو دراوردی((با داد))
کلام نویسنده:بیچاره حقم داره خب داد بزنه
ا,ت:میگم این خون مال چیه((با جیغ و ترسو گریه))
یونگ:..........
ببخشید کوتاه شد باید دوروز دیگه صبر کنید فککنم یونگ چی بهش بگه
پارت یازدهم
رفتم و خوابیدم
از زبون یونگ
تا دیدم خوابش برده رفتم بیرون تا به بقیه کارم برسم
پرش زمانی به صبح ساعت پنج
ا,ت
صبح پاشدم دیدم یونگ نیست سریع وسایلام و جمع کردم و غذا درست کردم تا یونگ بیاد بخوریم لباسمم پوشیدم
یونگ اومد
ا,ت:سلام
یونگ:سلام
شروع کردیم غذا خوردن که حس کردم یونگ فقط با یه دست کاراشو انجام میداد منم گفتم احتمالا تاحالا دقت نکرده بودم ولش کن دیگه کمکش کردم وسایل هارو ببریم پایین سوار ماشین شدیم راه افتادیم ماشین خیلی سوت و کور بود اعصابم خورد شد یه آهنگ گذاشتم خوب نبود زدم بعدی خوب نبود بعدی و بعدی و بعدی اعصابم دیگه کاملا خورد شد
ا,ت:هنذفری داری؟
یونگ: آره بردار
هنذفری گذاشتم و آهنگ گذاشتم یذره که اعصابم خوب شد دقت کردم دیدم یونگ کتشو در نمیاره
بهش گفتم کتتو در بیار گرمه هوا
یونگ:امممم خب الان دارم رانندگی میکنم نمیتونم
ا,ت:کمکت میکنم
یونگ:نمی...
ا,ت :اشکال نداره
بدون اینکه بزارم حرفی بزنه کتشو که در آوردم دیدم دستم خونیه یهو جیغ زدم
ترسیده بودم دقت کردم دیدم آستین یونگ قرمز شده
ا,ت:د...د.....س......ت ....ت .......دستت چرا دار.....ه خو....ن م..ی..ا....د((بچه ها این ترسیده هست نمیتونم ترسیده بنویسم نهایت همینقدر))
یونگ: چرا کتمو دراوردی((با داد))
کلام نویسنده:بیچاره حقم داره خب داد بزنه
ا,ت:میگم این خون مال چیه((با جیغ و ترسو گریه))
یونگ:..........
ببخشید کوتاه شد باید دوروز دیگه صبر کنید فککنم یونگ چی بهش بگه
۱.۲k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.