پسر عموی مغرور من●○
پسر عموی مغرور من●○
Chapter two P27
صبح
ا.ت ویو
با برخورد نور به چشام بیدار شدم. ورو تخت نشستم به خودم نگاه کردم که دیدم لختم. و کوک هم واییییییییییی
دستمو جلو دهنم گذاشتم. واشکام سرازیر شدن نهههه امکان نداره من الان دیگه باکره نیستم سریع با هر بدبختی شده پاشدم لباسامو پوشیدم و از بار خارج شدم و. یه تاکسی گرفتم رفتم تا برم عمارت
بعد چند مین رسیدیم از تاکسی پیاده شدم و پول رو کارت به کارت کردم. ورفتم داخل بدون توجه به کسی رفتم اتاقم
رفتم حموم زیر آب نشستم و گریه میکردم
ا.ت:الان چیکار کنم من با پسر داییم رابطه داشتم واییییییییییی خاک تو سرممممم
خودمو شستم و از حموم بیرون اومدم. وخودمو از تو آیینه نگاه کردم کل بدنم کبودی بود یه لباس یقه اسکی پوشیدم. واز روشکت لی پوشیدم. و همراه با شلوار لی و پوهامو صاف کردم. ویه آرایش کردم و میخواستم از عمارت خارج شم که دیدم نههههههههه اوففففففف کوک اینجا چیکار میکنه
دیدم از ماشین پیاده شد و سمتم اومد و گفت
کوک:آ.ت چرا اومدی اینجا با این حالت
همو نجا اشکام سرازیر شدن بعد گفتم
ا.ت:کوک تو منو دوست نداشتی چرا اینکارو کردی
که دیدم کوک اومد لباشو رو لبام گذاشت و با ملایمت میبوسید و من تو شوک بودم نه پسش میزدم. ونه همراهی میکردم که ازم جدا شد
کوک:تو مست بودی من که مست نبودم
ا.ت:چ چی یعنی چی
کوک:آ.ت من دوست دارم اگرم تو منو دوست نداشته باشی
که سریع رفتم سوار ماشینم شدم و با آخرین سرعت فقط مستقیم میرونوم کلا گیج شده بودم از کی کوک از من خوشش اومده یا همه ی حرفاش الکی
واییییییییییی
بعد روندم به سمت شرکت تهیونگ اینا
Chapter two P27
صبح
ا.ت ویو
با برخورد نور به چشام بیدار شدم. ورو تخت نشستم به خودم نگاه کردم که دیدم لختم. و کوک هم واییییییییییی
دستمو جلو دهنم گذاشتم. واشکام سرازیر شدن نهههه امکان نداره من الان دیگه باکره نیستم سریع با هر بدبختی شده پاشدم لباسامو پوشیدم و از بار خارج شدم و. یه تاکسی گرفتم رفتم تا برم عمارت
بعد چند مین رسیدیم از تاکسی پیاده شدم و پول رو کارت به کارت کردم. ورفتم داخل بدون توجه به کسی رفتم اتاقم
رفتم حموم زیر آب نشستم و گریه میکردم
ا.ت:الان چیکار کنم من با پسر داییم رابطه داشتم واییییییییییی خاک تو سرممممم
خودمو شستم و از حموم بیرون اومدم. وخودمو از تو آیینه نگاه کردم کل بدنم کبودی بود یه لباس یقه اسکی پوشیدم. واز روشکت لی پوشیدم. و همراه با شلوار لی و پوهامو صاف کردم. ویه آرایش کردم و میخواستم از عمارت خارج شم که دیدم نههههههههه اوففففففف کوک اینجا چیکار میکنه
دیدم از ماشین پیاده شد و سمتم اومد و گفت
کوک:آ.ت چرا اومدی اینجا با این حالت
همو نجا اشکام سرازیر شدن بعد گفتم
ا.ت:کوک تو منو دوست نداشتی چرا اینکارو کردی
که دیدم کوک اومد لباشو رو لبام گذاشت و با ملایمت میبوسید و من تو شوک بودم نه پسش میزدم. ونه همراهی میکردم که ازم جدا شد
کوک:تو مست بودی من که مست نبودم
ا.ت:چ چی یعنی چی
کوک:آ.ت من دوست دارم اگرم تو منو دوست نداشته باشی
که سریع رفتم سوار ماشینم شدم و با آخرین سرعت فقط مستقیم میرونوم کلا گیج شده بودم از کی کوک از من خوشش اومده یا همه ی حرفاش الکی
واییییییییییی
بعد روندم به سمت شرکت تهیونگ اینا
۱۸.۰k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.