Love sprouted🌱 in hate 🌾🍁🥀
Love sprouted🌱 in hate 🌾🍁🥀
عشق جوانه زده 🌱 در نفرت 🌾🍁🥀
#PaRt_37
(Teahyung)
جک با وسایل مورد نیازمون اومد سمتون و شروع کرد به پانسمان کردن گردنش !
_تمومه
بلندش کردم و به سمت ماشین خودم رفتم جک خواست چیزی بگه که مایکل گفت
؛ولشون کن اونا نیاز دارن تنها باشن
خوابوندمش روی صندلی عقب و شروع کردم به حرکت کردن نامجون اونجا بود و میدونستم که میتونه گروه به اون بزرگی رو هدایت کنه
ماشین رو پارک کردم و با بغل کردن کاترین به داخل عمارت رفتن خدمتکاران و نگهبانان با تعجب نگاهمون میکردم و باهم دیگه پچ پچ میکردن تا وقتی که رسیدم به سالن اصلی
🐰داداش
+بله؟
🐰ایشون کین؟
جونگکوک با لحن شیطونی گفت ولی با صدای خسته برادرش مواجه شد
+بعدا برات توضیح میدم الان واقعا نیاز دارم بخوابم
🐰باشه داداش برو تو اتاقت
رفتم بالا در رو با آرنج باز کردم و بعد از وارد شدن به اتاق با پا بستمش کاترین رو روی تخت گذاشتم و پتو رو تا روی بازو ها برهنه اش کشیدم
عشق جوانه زده 🌱 در نفرت 🌾🍁🥀
#PaRt_37
(Teahyung)
جک با وسایل مورد نیازمون اومد سمتون و شروع کرد به پانسمان کردن گردنش !
_تمومه
بلندش کردم و به سمت ماشین خودم رفتم جک خواست چیزی بگه که مایکل گفت
؛ولشون کن اونا نیاز دارن تنها باشن
خوابوندمش روی صندلی عقب و شروع کردم به حرکت کردن نامجون اونجا بود و میدونستم که میتونه گروه به اون بزرگی رو هدایت کنه
ماشین رو پارک کردم و با بغل کردن کاترین به داخل عمارت رفتن خدمتکاران و نگهبانان با تعجب نگاهمون میکردم و باهم دیگه پچ پچ میکردن تا وقتی که رسیدم به سالن اصلی
🐰داداش
+بله؟
🐰ایشون کین؟
جونگکوک با لحن شیطونی گفت ولی با صدای خسته برادرش مواجه شد
+بعدا برات توضیح میدم الان واقعا نیاز دارم بخوابم
🐰باشه داداش برو تو اتاقت
رفتم بالا در رو با آرنج باز کردم و بعد از وارد شدن به اتاق با پا بستمش کاترین رو روی تخت گذاشتم و پتو رو تا روی بازو ها برهنه اش کشیدم
۳.۳k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.