پارت نهم
پارت نهم
#اگه_میتونی_عاشقم_کن
ب داخل خونه ک چه عرض کنم همون قصر خودمون رفتیم
واااییی...اینجاروووو......اینجا از بیرونشم قشنگتره..قسمت باحالش اینجا بود ک اتاق هممون یکی بود و همه جور امکاناتیم بود
تلوزیون بزرگ..یخچال پراز خوراکی..انواع فیلم و بازی...دور تا دور اتاقم دوربین بود
کوک ی دستش دور کمر سوفیا بود و ی دست دیگش هم دور گردن سانا و روبه ما گفت
جونگ کوک: خب خانوما اینجا اقامتگاه شماست و من تک تک شمارو از دوربین میبینم...تا میتونید ب خودتون برسید..این در انتخاب من خیلی تاثیر داره
سوفیا:هعی تو چی میخوری؟
لقمه گوشت کوبیده با سبزی رو که از نهار آبگوشت مونده بود و مامانم برام لقمه گرفته بود ک تو فرودگاه بخورمو با ولع بلعیدم(مسخره نکنید هیچی ب ذهنم نرسید که طنز باشه بنابراین اینو گذاشتم خودمم خوشم از این غذا نمیاد ولی خب دیگه😂) و باقیمانده لقمه ک خیلی گنده بود و کامل در دهنم فرو کردم و دهنمو ب زوووررر زیاد بستم و با یک لبخند ژکوند ب همشون نگاه کردم که همه از این کارم خندشون گرفته بود تصمیم گرفتم حسابی گند بزنم ب حَرَمسرای عاقا جونگ کوک..
جونگ کوک :نه مثله اینکه تو واقعن دلت میخواد حذف شی؟
چشمامو خمار کردم و گفتم
_نه عشقمم...من دوست دارم زنت بشم و تا آخر عمرم از محصولات خوشمزه کارخونت بخورم و همشو مثل این لقمه بکنم تو دهنم
جونگ کوک با خنده سری از رو تاسف تکون داد و گفت
جونگ کوک:حمام کنید ک فردا خیلی کار داریم
همه دور هم جمع شدیم ب پیشنهاد من شروع کردیم ب بازی چشمک و کلی سرو صدا کردیم ب سمت دوربین نگاه کردمو دستمو تکون دادم و گفتم
_فکر نمیکردی ک چند تا رقیب بتونن از دوست بیشتر باهم صمیمی بشن و گرم بگیرن...نه؟
صداش از بلند گو اومد
کوک: عالیه ...چطوره هممون باهم زیر یه سقف زندگی کنیم؟
رومو از دوربین گرفتم و براش شکلک دراوردم
همه ب کل کلای ما میخندیدن
مگی ک نگران ی نظر میرسید با دست ب شونم زد و گفت
مگی: حتما اینطوری میخوای کمکم کنی؟تو که به دو روز نرسیده با این کارات حذف میشی
لبخند زدمو و گفتم
_تو چیکار داری..من آخر دست تو رو میزارم تو دست داماد
مگی سری تکون داد و مجبور شد بهم اعتماد کنه................ولی بیخبر از آینده ایی سخت ک در انتظارشونه:)
#اگه_میتونی_عاشقم_کن
ب داخل خونه ک چه عرض کنم همون قصر خودمون رفتیم
واااییی...اینجاروووو......اینجا از بیرونشم قشنگتره..قسمت باحالش اینجا بود ک اتاق هممون یکی بود و همه جور امکاناتیم بود
تلوزیون بزرگ..یخچال پراز خوراکی..انواع فیلم و بازی...دور تا دور اتاقم دوربین بود
کوک ی دستش دور کمر سوفیا بود و ی دست دیگش هم دور گردن سانا و روبه ما گفت
جونگ کوک: خب خانوما اینجا اقامتگاه شماست و من تک تک شمارو از دوربین میبینم...تا میتونید ب خودتون برسید..این در انتخاب من خیلی تاثیر داره
سوفیا:هعی تو چی میخوری؟
لقمه گوشت کوبیده با سبزی رو که از نهار آبگوشت مونده بود و مامانم برام لقمه گرفته بود ک تو فرودگاه بخورمو با ولع بلعیدم(مسخره نکنید هیچی ب ذهنم نرسید که طنز باشه بنابراین اینو گذاشتم خودمم خوشم از این غذا نمیاد ولی خب دیگه😂) و باقیمانده لقمه ک خیلی گنده بود و کامل در دهنم فرو کردم و دهنمو ب زوووررر زیاد بستم و با یک لبخند ژکوند ب همشون نگاه کردم که همه از این کارم خندشون گرفته بود تصمیم گرفتم حسابی گند بزنم ب حَرَمسرای عاقا جونگ کوک..
جونگ کوک :نه مثله اینکه تو واقعن دلت میخواد حذف شی؟
چشمامو خمار کردم و گفتم
_نه عشقمم...من دوست دارم زنت بشم و تا آخر عمرم از محصولات خوشمزه کارخونت بخورم و همشو مثل این لقمه بکنم تو دهنم
جونگ کوک با خنده سری از رو تاسف تکون داد و گفت
جونگ کوک:حمام کنید ک فردا خیلی کار داریم
همه دور هم جمع شدیم ب پیشنهاد من شروع کردیم ب بازی چشمک و کلی سرو صدا کردیم ب سمت دوربین نگاه کردمو دستمو تکون دادم و گفتم
_فکر نمیکردی ک چند تا رقیب بتونن از دوست بیشتر باهم صمیمی بشن و گرم بگیرن...نه؟
صداش از بلند گو اومد
کوک: عالیه ...چطوره هممون باهم زیر یه سقف زندگی کنیم؟
رومو از دوربین گرفتم و براش شکلک دراوردم
همه ب کل کلای ما میخندیدن
مگی ک نگران ی نظر میرسید با دست ب شونم زد و گفت
مگی: حتما اینطوری میخوای کمکم کنی؟تو که به دو روز نرسیده با این کارات حذف میشی
لبخند زدمو و گفتم
_تو چیکار داری..من آخر دست تو رو میزارم تو دست داماد
مگی سری تکون داد و مجبور شد بهم اعتماد کنه................ولی بیخبر از آینده ایی سخت ک در انتظارشونه:)
۴.۰k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.