برده فراری...۸🤍
برداشتمش از طرف ا/ت بود
(سلام جونگ کوکم
خواستم اخرین حرفام رو باهات بزنم راستش و بخوای نمی دونم دوست دارم یا نه ولی به هر حال این حسی که من نسبت به تو دارم حس خیلی خوبیه و تا حالا تجربش نکرده بودم..جونگ کوک فقط یه چیزی می خوام بهت بگم لطفا دنبال من نگرد چون من تو کره نیستم
قبل اینکه باهات اشنا بشم دوست داشتم برم خارج و حالا به ارزوم رسیدم
لطفا کسایی که تو عمارت کار میکنن رو سرزنش نکن چون اونا تقصیری ندارن و من خودم خواستم...اگه می موندم اونجا ...عشقت هر روز نسبت به من بیشتر میشد و ترک کردنت برام سخت میشد تو باید به پذیری که این عشق به صلاح هیچکدوم مون نیست
امیدوارم تو همه ی کارهات موفق بشی...نمی دونم قراره تا اخر عمرم تو رو ببینم یا نه ولی به هر حال خداحافظ)
با هر خطی که از نامه می خوندم اشکام بیشتر سرازیر می شدن و از زندگی سیر تر لعنتی من کارم زندگیم عمرم تو بودییییی چرا رفتییی؟من تو رو مال خودم نکنم جئون ا/ت جونگ کوک نیستم می فهمیییی؟ تو باید مال من بشی
اشکام رو پاک کردم و زنگ زدم تا لیست اسم هر کسی تا یک هفته پیش از کره پرواز داشته به خارج رو برام بیارن و خودمم رفتم سمت دوربین های امنیتی عمارت رو چک کنم اگر هم کسی پاکشون کنه من یه صندوق مخفی دارم که همشون میره اون تو که هیچکس ازش خبر نداره تا صبح نشستم و دوربین ها رو تماشا کردم نزدیک ساعت ۷صبح بود که تو مانیتور دیدم سهون رفت پیش ا/ت و مکالمشون رو گوش دادم ....لعنتیییی اینم از دست راست ما چرا به اون دروغ گفتی لعنتی من کی اون همه دختر اوردم تو این عمارت جز ا/ت کی اومدهههه...من می دونم با تو چیکار کنم سهون ...صبر کن یه بلایی سرت بیارم که مرغای اسمون به حالت گریه کننن😏 رفتم سمت حموم و یه دوش گرفتم و اومدم بیرون یه نگاهی تو اینه به خودم کردم دیدم زیر چشمام از بی خوابی کبود شده ....لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین سهون وایستاده بود جلو در با خشم رفتم سمتش یه سیلی بهش زدم
+مرتیکه تو خجالت نمی کشی؟
#ارباب برا چی؟
+بیا بریم بهت بگم
بازوشو گرفتم و بردم سمت زیر زمین و به ادمام گفتن ۲۰۰۰تا ضربه شلاق بهش بزنن
اومدم بالا که یهو گوشیم زنگ زد....
(سلام جونگ کوکم
خواستم اخرین حرفام رو باهات بزنم راستش و بخوای نمی دونم دوست دارم یا نه ولی به هر حال این حسی که من نسبت به تو دارم حس خیلی خوبیه و تا حالا تجربش نکرده بودم..جونگ کوک فقط یه چیزی می خوام بهت بگم لطفا دنبال من نگرد چون من تو کره نیستم
قبل اینکه باهات اشنا بشم دوست داشتم برم خارج و حالا به ارزوم رسیدم
لطفا کسایی که تو عمارت کار میکنن رو سرزنش نکن چون اونا تقصیری ندارن و من خودم خواستم...اگه می موندم اونجا ...عشقت هر روز نسبت به من بیشتر میشد و ترک کردنت برام سخت میشد تو باید به پذیری که این عشق به صلاح هیچکدوم مون نیست
امیدوارم تو همه ی کارهات موفق بشی...نمی دونم قراره تا اخر عمرم تو رو ببینم یا نه ولی به هر حال خداحافظ)
با هر خطی که از نامه می خوندم اشکام بیشتر سرازیر می شدن و از زندگی سیر تر لعنتی من کارم زندگیم عمرم تو بودییییی چرا رفتییی؟من تو رو مال خودم نکنم جئون ا/ت جونگ کوک نیستم می فهمیییی؟ تو باید مال من بشی
اشکام رو پاک کردم و زنگ زدم تا لیست اسم هر کسی تا یک هفته پیش از کره پرواز داشته به خارج رو برام بیارن و خودمم رفتم سمت دوربین های امنیتی عمارت رو چک کنم اگر هم کسی پاکشون کنه من یه صندوق مخفی دارم که همشون میره اون تو که هیچکس ازش خبر نداره تا صبح نشستم و دوربین ها رو تماشا کردم نزدیک ساعت ۷صبح بود که تو مانیتور دیدم سهون رفت پیش ا/ت و مکالمشون رو گوش دادم ....لعنتیییی اینم از دست راست ما چرا به اون دروغ گفتی لعنتی من کی اون همه دختر اوردم تو این عمارت جز ا/ت کی اومدهههه...من می دونم با تو چیکار کنم سهون ...صبر کن یه بلایی سرت بیارم که مرغای اسمون به حالت گریه کننن😏 رفتم سمت حموم و یه دوش گرفتم و اومدم بیرون یه نگاهی تو اینه به خودم کردم دیدم زیر چشمام از بی خوابی کبود شده ....لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین سهون وایستاده بود جلو در با خشم رفتم سمتش یه سیلی بهش زدم
+مرتیکه تو خجالت نمی کشی؟
#ارباب برا چی؟
+بیا بریم بهت بگم
بازوشو گرفتم و بردم سمت زیر زمین و به ادمام گفتن ۲۰۰۰تا ضربه شلاق بهش بزنن
اومدم بالا که یهو گوشیم زنگ زد....
۱۲.۶k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.