Part1
ویو ات
صبح ساعت ۸ از خواب بیدار شدم ولی جیمینو کنارم ندیدم رفتم دستشویی و کارای لازمو انجام دادم. لباسمو عوض کردم و رفتم طبقه ی پایین که دیدم یه نامه رو میزه. بازش کردم
صب بخیر بیبی
یه کار مهم برام پیش اومده باید برم کمپانی.
ببخشید بهت نگفتم اخه نمیخواستم بیدارت کنم
صبحونه ات رو گذاشتم رو میز
امشب دیر برمیگردم. منتظرم نباش
نامه رو گذاشتم رو میز. یکم ناراحت شدم ولی خب حتما کار مهمی داشته. نشستم و شروع به خوردن کردم. من عاشق دستپخت جیمینم
صبحونه رو خوردم و ظرفا رو جمع کردم.
روی کاناپه نشستم و تی وی رو روشن کردم و فیلم مورد علاقمو گذاشتم.
ساعت ۱
بعد از یه عالمه فیلم نگاه کردن ساعتو نگاه کردم
+شتتت چقد زمان زود گذشت
پاشدم و رفتم طرف اشپزخونه
میخواستم برای ناهار یه غذای خوشمزه درست کنم.
شروع کردم به آماده کردن غذا
ویو جیمین
امروز با اینکه تعطیل بود مجبور شدم برم کمپانی تا موزیک ویدئوی اهنگ جدیدمون رو ضبط کنیم.
بعد از کلی جون کندن....
ادامه داره...
صبح ساعت ۸ از خواب بیدار شدم ولی جیمینو کنارم ندیدم رفتم دستشویی و کارای لازمو انجام دادم. لباسمو عوض کردم و رفتم طبقه ی پایین که دیدم یه نامه رو میزه. بازش کردم
صب بخیر بیبی
یه کار مهم برام پیش اومده باید برم کمپانی.
ببخشید بهت نگفتم اخه نمیخواستم بیدارت کنم
صبحونه ات رو گذاشتم رو میز
امشب دیر برمیگردم. منتظرم نباش
نامه رو گذاشتم رو میز. یکم ناراحت شدم ولی خب حتما کار مهمی داشته. نشستم و شروع به خوردن کردم. من عاشق دستپخت جیمینم
صبحونه رو خوردم و ظرفا رو جمع کردم.
روی کاناپه نشستم و تی وی رو روشن کردم و فیلم مورد علاقمو گذاشتم.
ساعت ۱
بعد از یه عالمه فیلم نگاه کردن ساعتو نگاه کردم
+شتتت چقد زمان زود گذشت
پاشدم و رفتم طرف اشپزخونه
میخواستم برای ناهار یه غذای خوشمزه درست کنم.
شروع کردم به آماده کردن غذا
ویو جیمین
امروز با اینکه تعطیل بود مجبور شدم برم کمپانی تا موزیک ویدئوی اهنگ جدیدمون رو ضبط کنیم.
بعد از کلی جون کندن....
ادامه داره...
۱۲۵
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.