•مستر جئون • part :۴
ا.ت ویو :
امشب تو مطب موندم باید به کارا میرسیدم داشتم تو اتاقم کارام رو میکردم که یاد جونگ کوک افتادم شخصیت عجیبی داشت نمیتونستم به این راحتی از زیر زبونش حرف بکشم .
توی همین فکرا بودم که خوابم برد
(پرش زمانی صبح روز بعد )
از خواب پاشدم رفتم سرویس بهداشتی مطب موهام بهم ریخته بود درستش کردم و باز گذاشتمش و یه آرایش لایت هم کردم رفتم بیرون
(علامت مونبین ؛)
؛سلام دکتر
+آاا سلام مونبین خوبی
؛مرسی با مریضت در چه حالی
+خوبه فقط یکم سخته بخوام از زیر زبونش حرف بکشم
؛میخوای بیام کمکت(بچه ها مونبین هم مثل ا.ت یکی از روانشناس های اون مطبه )
+نه نه لازم نیست
؛باشه پس مراقب خودت باش من باید برم پیش مریضم
+هوم باشه بورو
رفتش منم رفتم سمت اتاق جونگ کوک اون اتاقش طبقه بالا بود توی یه راهرو که فقط اتاق جونگ کوک اونجا بود اون قسمت از همه جای مطب قشنگ تر بود و کسی جز من حق ورود به اونجا رو نداشت
درو باز کردم رفتم داخل اما نبود ترسیدم نکنه فرار کرده که دیدم گوشه ی اتاق روی میز داره با گوشیش ور میره .
+هوم حالت چطوره جونگ کوک شی
_باز اومدی
+هوم توی این چند ماه یا شاید چند سال فقط میتونی منو ببینی کسی حق ورود نداره
_میشه توعم نبینم حوصلتو ندارم (پاشد رفت رو تخت نشست رفت تو گوشی )
+تو نمیتونی از گوشی استفاده کنی
دیدم بیخیال به حرفم داره با گوشیش ور میره
گوشیو از دستش کشیدم گذاشتم روی میز کنار تخت
_(پوزخند)جرات
امشب تو مطب موندم باید به کارا میرسیدم داشتم تو اتاقم کارام رو میکردم که یاد جونگ کوک افتادم شخصیت عجیبی داشت نمیتونستم به این راحتی از زیر زبونش حرف بکشم .
توی همین فکرا بودم که خوابم برد
(پرش زمانی صبح روز بعد )
از خواب پاشدم رفتم سرویس بهداشتی مطب موهام بهم ریخته بود درستش کردم و باز گذاشتمش و یه آرایش لایت هم کردم رفتم بیرون
(علامت مونبین ؛)
؛سلام دکتر
+آاا سلام مونبین خوبی
؛مرسی با مریضت در چه حالی
+خوبه فقط یکم سخته بخوام از زیر زبونش حرف بکشم
؛میخوای بیام کمکت(بچه ها مونبین هم مثل ا.ت یکی از روانشناس های اون مطبه )
+نه نه لازم نیست
؛باشه پس مراقب خودت باش من باید برم پیش مریضم
+هوم باشه بورو
رفتش منم رفتم سمت اتاق جونگ کوک اون اتاقش طبقه بالا بود توی یه راهرو که فقط اتاق جونگ کوک اونجا بود اون قسمت از همه جای مطب قشنگ تر بود و کسی جز من حق ورود به اونجا رو نداشت
درو باز کردم رفتم داخل اما نبود ترسیدم نکنه فرار کرده که دیدم گوشه ی اتاق روی میز داره با گوشیش ور میره .
+هوم حالت چطوره جونگ کوک شی
_باز اومدی
+هوم توی این چند ماه یا شاید چند سال فقط میتونی منو ببینی کسی حق ورود نداره
_میشه توعم نبینم حوصلتو ندارم (پاشد رفت رو تخت نشست رفت تو گوشی )
+تو نمیتونی از گوشی استفاده کنی
دیدم بیخیال به حرفم داره با گوشیش ور میره
گوشیو از دستش کشیدم گذاشتم روی میز کنار تخت
_(پوزخند)جرات
۸.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.