part1
part1
ویو نام آرا: تو خیابون ها سردرگم بودم نمیدونستم چیکار کنم برگردم یا به راهم ادامه بدم قلبم هر لحظه که دورتر میشدم شدت میگرفت که مبادا جونگ کوک منو پیدا کنه بعد باید آرزوی مرگ میکردم چون میدونستم انقدر شکنجه ام میده که بمیرم هنوزم نمیدونم چرا اینکار رو کردم
ویو جونگ کوک:دختره احمق مگه اینکه دستم بهش نرسه وگرنه هر روزش باید آرزوی مرگ کنه
جونگ کوک: پیداش کردین (با داد)
(علامت بادیگارد+نشون داده میشه)
+: هنوز نه قربان
جونگ کوک: پس شما اینجا چی کاره هستین که نتونستین از یه دختر مراقبت کنین (عربده که همه شنیدن )
+: ببخشید قربان دیگه این اشتباه تکرار نمیشه
ویو نام آرا: تو خیابون ها سردرگم بودم نمیدونستم چیکار کنم برگردم یا به راهم ادامه بدم قلبم هر لحظه که دورتر میشدم شدت میگرفت که مبادا جونگ کوک منو پیدا کنه بعد باید آرزوی مرگ میکردم چون میدونستم انقدر شکنجه ام میده که بمیرم هنوزم نمیدونم چرا اینکار رو کردم
ویو جونگ کوک:دختره احمق مگه اینکه دستم بهش نرسه وگرنه هر روزش باید آرزوی مرگ کنه
جونگ کوک: پیداش کردین (با داد)
(علامت بادیگارد+نشون داده میشه)
+: هنوز نه قربان
جونگ کوک: پس شما اینجا چی کاره هستین که نتونستین از یه دختر مراقبت کنین (عربده که همه شنیدن )
+: ببخشید قربان دیگه این اشتباه تکرار نمیشه
۲.۸k
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.