Our withered rose
پارت ۶
جانگ کوک:
تهیونگ گفت که شب پدر مادرش میان تا راجب مسئله ای مهم صحبت کنن منو تهیونگ هم خوب میدونستیم که میخان راجب چه مسئله ای صحبت کنن هر چقدر که جفتمون انکار میکردیم ولی نمیشد و ما نیاز به وارث داشتیم پس فکری که تو ذهنمه رو باید به تهیونگ بگم رفتم پیش تهیونگ داشت تلوزیون نگاه میکرد رفتم دراز کشیدم و سرم گزاشتم رو پاهاش و توجهش بهم جلب شد
گفتم:تهیونگ میخام راجب مسئلع ای باهات صحبت کنم
تهیونگ:میدونستم میخاد راجب وارث صحبت کنه پس
گفتم:چی باعث شده که فکر بانیم مشغول شه؟
جانگ کوک:یکم من من کردم اخه برای گفتن حرفم یکم تردید داشتم ولی اون نگاه تهیونگ باعث شد که تردید و بزارم کنارو خاستمو باز گو کنم تو چشماش نگاه کردم
گفتم:خب چیزه میدونی منو تو نمتونیم وارث بیاریم درسته؟
تهیونگ: خب ما تا الان ی عالمه دکتر رفتیم ولی نتیجه ای نداده پس درسته
جانگ کوک:حالا که نمتونیم وارث بیاریم نظرت چیه یک نفرو پیدا کنیم که برامون وارث بیاره که از جفتمون باشه بعد یا سر ب نیستش میکنیم یا ولش میکنیم بره
تهیونگ کمی تو فکر رفت ایده بدی نبود پس
گفتم:من الان چند ساله سر ی شرط بندی از ی نفر طلب دارم که خیلی مبلغ گنده ایه پس نمتونه به این زودیا پرداخت کنه اون ی پسر امگا داره نظرت چیه جایه پول پسرشو بگیرم
جانگ کوک خوبه ای گفت ولی تو دلش ی عالمه غصه داشت دل تو دلش نبود که اون امگا بیاد اول تمام ناراحتی شو رو سر اون امگای بیچاره خالی کنه(ولی ایا کسی میدونع که اون امگای بخت برگشه کیه؟)
جانگ کوک:
تهیونگ گفت که شب پدر مادرش میان تا راجب مسئله ای مهم صحبت کنن منو تهیونگ هم خوب میدونستیم که میخان راجب چه مسئله ای صحبت کنن هر چقدر که جفتمون انکار میکردیم ولی نمیشد و ما نیاز به وارث داشتیم پس فکری که تو ذهنمه رو باید به تهیونگ بگم رفتم پیش تهیونگ داشت تلوزیون نگاه میکرد رفتم دراز کشیدم و سرم گزاشتم رو پاهاش و توجهش بهم جلب شد
گفتم:تهیونگ میخام راجب مسئلع ای باهات صحبت کنم
تهیونگ:میدونستم میخاد راجب وارث صحبت کنه پس
گفتم:چی باعث شده که فکر بانیم مشغول شه؟
جانگ کوک:یکم من من کردم اخه برای گفتن حرفم یکم تردید داشتم ولی اون نگاه تهیونگ باعث شد که تردید و بزارم کنارو خاستمو باز گو کنم تو چشماش نگاه کردم
گفتم:خب چیزه میدونی منو تو نمتونیم وارث بیاریم درسته؟
تهیونگ: خب ما تا الان ی عالمه دکتر رفتیم ولی نتیجه ای نداده پس درسته
جانگ کوک:حالا که نمتونیم وارث بیاریم نظرت چیه یک نفرو پیدا کنیم که برامون وارث بیاره که از جفتمون باشه بعد یا سر ب نیستش میکنیم یا ولش میکنیم بره
تهیونگ کمی تو فکر رفت ایده بدی نبود پس
گفتم:من الان چند ساله سر ی شرط بندی از ی نفر طلب دارم که خیلی مبلغ گنده ایه پس نمتونه به این زودیا پرداخت کنه اون ی پسر امگا داره نظرت چیه جایه پول پسرشو بگیرم
جانگ کوک خوبه ای گفت ولی تو دلش ی عالمه غصه داشت دل تو دلش نبود که اون امگا بیاد اول تمام ناراحتی شو رو سر اون امگای بیچاره خالی کنه(ولی ایا کسی میدونع که اون امگای بخت برگشه کیه؟)
۳.۴k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.