عشق ناگهانی

عشق ناگهانی
پارت ۲۰
ویو ت.ا
بلند شدم دیدم ته خیلی ناز خوابیده تا میخواستم بلند شم یهو دستم رو گرفت
ته: کجا با این عجله؟
ت.ا: مدرسه دارم
ته: نرو
ت.ا: نمیشههه
ته: ساعت
ت.ا: شیش نیمه هفت باید مدرسه باشم
ته: برو اماده شو
سریع رفتم کار هام رو انجام دادم که برم مدرسه داشتم سر میز برا خودم لقمه میگرفتم
که یه دست دور کمرم حس کردم ته بود
ته: لباس مدرست اینه؟
ت.ا: اره
ته: خیلی کوتاهه عوض کن
ت.ا: دیگه ندارم
ته: پس با مدیرتون حرف میزنم
ت.ا: باشه، تمام شد بریم
ته: برو تو ماشین الان میام
رفتم نشستم که ته اومد حرکت کردیم
وسط راه همش ته رونم رو فشار میداد یا لمس میکرد درد میگفرفت
ولی رو خودم نزاشتم
اینقدر فشار داد که رونم سرخ سرخ شد رسیدیم که یه دعفه دستش
رو یکم محکم روی رونم کوبید
ته: این هم برا اینکه پسر ها بفهمن
تو دوست پسر داری
ت.ا: خب میتونستی مارک بزاری
ته: بیا اونم بزارم
ت.ا: نه غلط خوردم من باید برم (دست پاچع)
ته: منم باید بیام با مدیر بحرفم
ت.ا: چیزی بروز ندی
ها
ته: باشه بابا پیاده شو
رفتیم دو مدرسه که یهو...

نویسنده
https://wisgoon.com/elaine_y