{عشق کیوت}💙
{عشق کیوت}💙
₽12
جیمین: همینجا بشین تا بیام خوب؟
آ.ت:باشه
احساس سوزش تو پاش اذیتش میکرد و درد خفیفی داشت بعد چند دقیقه جیمین با جعبه کمک های اولیه اومدو روی مبل جلوی آ.ت نشست و آروم پای آ.تو روی رون پای خودش گذاشتو به آرومی و با دقت زیاد پای آ.تو پانسمان میکرد در همون هین آ.ت به جیمینی ک داشت پاشو زداوفونی (نمیدونم درس نوشتم یا ن) و پانسمان میکرد نگا میکرد میتونم بگم آ.ت محو صورت بی نقص جیمین شده بود موهای خوش فرم و فرفریش و اون لبای پفکیش خیلی کیوتش میکرد اما اخم بین ابروهاش و جذبه ای ک آ.ت حدس میزد همیشه همراهش هست کیوتیشو پنهان میکرد
جیمین: خب تموم شد باید مواظبش باشی
جیمین سرشو بلند کردو به آ.ت ک بهش خیره شده بود نگا کرد
آ.ت یهو متوجه موقعیت شد و به خودش اومد
آ.ت: ها چی عاهان باشه باشه
جیمین لبخند محوی زدو آروم جوری ک آ.ت دردش نگیره بلند شد و آ.تو بغل کرد آ.ت دستاشو انداخت پشت گردن جیمین تا از اینکه نمیافته مطمئن بشه و متعجب به جیمین نگا کرد
آ.ت: چ..چیکار میکنی؟
جیمین: گفتم ک باید مواظب باشی بنظرم نمیتونی راه بری پس خودم میبرمت تو اتاقت
.
.
.
توی اتاق رو تخت نشسته بود و منتظر بود ک آ.ت بیاد فیلم و انتخاب کرده بود و همچی آماده بود به این فکر میکرد ک آ.ت خونه رو گم کرده باشه پس بلند شد و آروم در اتاقو باز کرد میخواست از پله ها پایین بره ک جیمین و آ.تو دید ک روی مبل نشستن و جیمین داری پای آ.تو پانسمان میکنه همینجوری داشت با لبخند نگاشون میکرد ک صدای یکی اومد برگشت پشتشو نگاه کرد
تهیونگ: چی کار.....
سوجین دستشو گذاشت روی بینیش ک حرف تهیونگ نصفه موند دستشو به طرف اون دو نفر گرفت و نشونشون داد و آروم گف
سوجین: نگاشون کن
تهیونگ با دقت داشت از بالا به اون دوتا نگا میکرد ک کم کم لبخندی نشست روی لباش و آروم گف
تهیونگ: بنظر من ک خیلی بهم میان
سوجین: اوهوم
تهیونگ: فقط تفاوت سن.....
سوجین پرید وسط حرف تهیونگ
سوجین: یا تهیونگ شی سن فقط ی عدده چ هم جنست باشه چ جنس مخالف مهم عشقه
تهیونگ سوجینو به طرف خودش برگردوندم به چشماش نگاه کرد و گف
تهیونگ: پس اگر سن ی عدده و جنسیتش فرقی نمیکنه منم میتونم به هم جنس خودم پیشنهاد بدم؟
سوجین متعجب به تهیونگ نگاه کرد
سوجین: وااای تهیونگ شی تو عاشق شدی؟
تهیونگ دستشو گذاشت رو بینیش
تهیونگ: بیا بریم یجای دیگه حرف بزنیم اینجا ممکنه کسی ببینه
سوجین: باشه باشه
سوجین با زوق کوچیکی ک داشت با تهیونگ رفتن توی اتاقش ک صحبت کنن
...
معذرت میخوام اگر دیر شد گفتم ک ویسگونم مشکل پیدا کرده و از گوشی مامانم سر میزنم و پارت ها رو به دختر داییم سپردم تا آپ کنه و اینکه ی تغیرات کوچیکی توش ایجاد کردم ک اومید وارم خوشتون بیاد و شرت پارت بعد اینکه مارو به ۳۲۵ برسونین بوص بوص
₽12
جیمین: همینجا بشین تا بیام خوب؟
آ.ت:باشه
احساس سوزش تو پاش اذیتش میکرد و درد خفیفی داشت بعد چند دقیقه جیمین با جعبه کمک های اولیه اومدو روی مبل جلوی آ.ت نشست و آروم پای آ.تو روی رون پای خودش گذاشتو به آرومی و با دقت زیاد پای آ.تو پانسمان میکرد در همون هین آ.ت به جیمینی ک داشت پاشو زداوفونی (نمیدونم درس نوشتم یا ن) و پانسمان میکرد نگا میکرد میتونم بگم آ.ت محو صورت بی نقص جیمین شده بود موهای خوش فرم و فرفریش و اون لبای پفکیش خیلی کیوتش میکرد اما اخم بین ابروهاش و جذبه ای ک آ.ت حدس میزد همیشه همراهش هست کیوتیشو پنهان میکرد
جیمین: خب تموم شد باید مواظبش باشی
جیمین سرشو بلند کردو به آ.ت ک بهش خیره شده بود نگا کرد
آ.ت یهو متوجه موقعیت شد و به خودش اومد
آ.ت: ها چی عاهان باشه باشه
جیمین لبخند محوی زدو آروم جوری ک آ.ت دردش نگیره بلند شد و آ.تو بغل کرد آ.ت دستاشو انداخت پشت گردن جیمین تا از اینکه نمیافته مطمئن بشه و متعجب به جیمین نگا کرد
آ.ت: چ..چیکار میکنی؟
جیمین: گفتم ک باید مواظب باشی بنظرم نمیتونی راه بری پس خودم میبرمت تو اتاقت
.
.
.
توی اتاق رو تخت نشسته بود و منتظر بود ک آ.ت بیاد فیلم و انتخاب کرده بود و همچی آماده بود به این فکر میکرد ک آ.ت خونه رو گم کرده باشه پس بلند شد و آروم در اتاقو باز کرد میخواست از پله ها پایین بره ک جیمین و آ.تو دید ک روی مبل نشستن و جیمین داری پای آ.تو پانسمان میکنه همینجوری داشت با لبخند نگاشون میکرد ک صدای یکی اومد برگشت پشتشو نگاه کرد
تهیونگ: چی کار.....
سوجین دستشو گذاشت روی بینیش ک حرف تهیونگ نصفه موند دستشو به طرف اون دو نفر گرفت و نشونشون داد و آروم گف
سوجین: نگاشون کن
تهیونگ با دقت داشت از بالا به اون دوتا نگا میکرد ک کم کم لبخندی نشست روی لباش و آروم گف
تهیونگ: بنظر من ک خیلی بهم میان
سوجین: اوهوم
تهیونگ: فقط تفاوت سن.....
سوجین پرید وسط حرف تهیونگ
سوجین: یا تهیونگ شی سن فقط ی عدده چ هم جنست باشه چ جنس مخالف مهم عشقه
تهیونگ سوجینو به طرف خودش برگردوندم به چشماش نگاه کرد و گف
تهیونگ: پس اگر سن ی عدده و جنسیتش فرقی نمیکنه منم میتونم به هم جنس خودم پیشنهاد بدم؟
سوجین متعجب به تهیونگ نگاه کرد
سوجین: وااای تهیونگ شی تو عاشق شدی؟
تهیونگ دستشو گذاشت رو بینیش
تهیونگ: بیا بریم یجای دیگه حرف بزنیم اینجا ممکنه کسی ببینه
سوجین: باشه باشه
سوجین با زوق کوچیکی ک داشت با تهیونگ رفتن توی اتاقش ک صحبت کنن
...
معذرت میخوام اگر دیر شد گفتم ک ویسگونم مشکل پیدا کرده و از گوشی مامانم سر میزنم و پارت ها رو به دختر داییم سپردم تا آپ کنه و اینکه ی تغیرات کوچیکی توش ایجاد کردم ک اومید وارم خوشتون بیاد و شرت پارت بعد اینکه مارو به ۳۲۵ برسونین بوص بوص
۸.۷k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.