چند پارتی شوگا (2)
پسر دریایی قسمت 2
+میشه گفت اره داشتم یه دختر خاص رو دنبال میکردم….همونی که تو ساحل نشسته بود و به جای اینکه مثل دخترای دیگه دلبری کنه وسعی کنه مخمو بزنه داشت کتاب میخوند و آدمای اطرافش جز مزاحم چیز دیگه ای براش نبودن
دختر با یادآوری حرفایی که تو هتل به مادرش زده بود لحظه ای اخمی از شک و تردید به پسر مقابلش کرد و سعی کرد تو مغزش قضیهرو هندل کنه
-یعنی میگی تو تا هتل دنبالم اومدی،فال گوش وایسادی پشت در اتاق مون و منتظر شدی تا از اتاق برم بیرون و بیای دنبالم؟
پسر دوباره خنده ی کوچیکی از تمسخر کرد و نوچی گفت
+نه خیر دختره ی خنگ….بنظرت چجوری فهمیدم امشب میخوای از هتل بیرون بری؟ با فال گوش وایسادن؟یا چطوری انقدر سریع خودموبهت رسوندم و تو اصلا نفهمیدی که دارم تعقیبت میکنم؟
ا/ت از حرفای پسر جا خورد و با ترس بهش نگاهی انداخت
-جادوگری چیزی هستی؟نکنه میخوای منو بخوری؟
پسر که از دست رفتارای دختر کلافه شده بود از جاش بلند شد و با گرفتن دست دختر بلندش کرد
+مطمئنی تو همون دختره ای که داشت کتاب میخوند؟نکنه یه دختر دیگه رو مغزشو خوندم؟
ا/ت با قطعیت سری تکون داد و از پسر فاصله گرفت
-اونجور که یادمه اره….من همون دختره ام
پسر سریعا خودش رو ا/ت رسوند و باهاش هم قدم شد
+اره میدونم فقط خواستم مطمئن شم سالم موندی از بعد از ظهر تا الان
پسر تا وقتی که به مرداب برسن ساکت بود و فقط با لبخند به دختر نگاه میکرد
امیدوارم دوست داشته باشین
+میشه گفت اره داشتم یه دختر خاص رو دنبال میکردم….همونی که تو ساحل نشسته بود و به جای اینکه مثل دخترای دیگه دلبری کنه وسعی کنه مخمو بزنه داشت کتاب میخوند و آدمای اطرافش جز مزاحم چیز دیگه ای براش نبودن
دختر با یادآوری حرفایی که تو هتل به مادرش زده بود لحظه ای اخمی از شک و تردید به پسر مقابلش کرد و سعی کرد تو مغزش قضیهرو هندل کنه
-یعنی میگی تو تا هتل دنبالم اومدی،فال گوش وایسادی پشت در اتاق مون و منتظر شدی تا از اتاق برم بیرون و بیای دنبالم؟
پسر دوباره خنده ی کوچیکی از تمسخر کرد و نوچی گفت
+نه خیر دختره ی خنگ….بنظرت چجوری فهمیدم امشب میخوای از هتل بیرون بری؟ با فال گوش وایسادن؟یا چطوری انقدر سریع خودموبهت رسوندم و تو اصلا نفهمیدی که دارم تعقیبت میکنم؟
ا/ت از حرفای پسر جا خورد و با ترس بهش نگاهی انداخت
-جادوگری چیزی هستی؟نکنه میخوای منو بخوری؟
پسر که از دست رفتارای دختر کلافه شده بود از جاش بلند شد و با گرفتن دست دختر بلندش کرد
+مطمئنی تو همون دختره ای که داشت کتاب میخوند؟نکنه یه دختر دیگه رو مغزشو خوندم؟
ا/ت با قطعیت سری تکون داد و از پسر فاصله گرفت
-اونجور که یادمه اره….من همون دختره ام
پسر سریعا خودش رو ا/ت رسوند و باهاش هم قدم شد
+اره میدونم فقط خواستم مطمئن شم سالم موندی از بعد از ظهر تا الان
پسر تا وقتی که به مرداب برسن ساکت بود و فقط با لبخند به دختر نگاه میکرد
امیدوارم دوست داشته باشین
۳۶.۳k
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.