سرنوشت من پارت دو
بعد چند روز
جیا از دختری که عاشق رنگ صورتی و روشن بود و همیشه شاد بود بهیه دختر بیش از حد دارک تبدیل شد کل خونش بنفش تیره زرشکی و سیاه بود
مثل قبلا کفشای رنگی نداشت همه سیاه پاشنه بلند
دیگه هیچ هودی رنگ روشن نداشت همه تیره و دارک
کل کشابش که همش گیره های کیوت بود الان شده بود چوکر کمربند و انگشتر های دارک موهاش هم که صورتی بود به سیاه که پایینشون قرمزه تبدیل شد
جیاالو چیه بورام
بورام میای بریم بوسان
جیا باشه کی
بورام فردا
جیا ویو
از همه پسرا متنفرم دیگه اون دختر مهربون و کیوت نیستم یه دختری که خودنویسش به سمت سیاهی رفت و از کیوتی به دارک تبدیل شد وسایلمو اماده کردم دیگه حتی محل صگ هم به کوک نمیزارم وایسا منکه ادرس اینحا رو به کوگ داده بودم واییییی نه همیشه وقتی میخواست جایی بره ساعت هفت این حدودا میرفت پس شاید اون موقع بیاد پس یه ارایش دارک کردم با لباس دارک خواستم برم بیرون ساعت شیش
بود یهو زنگ درو زدن
درو باز کردم دیدم کوک ای عو... ضی
کوک ویو
دلم میخواست زجر کشیدنشو ببینم رفتم دیدم چرا لباس دارک پوشیده
جیا چیه چی از جونم میخوای
کوک هیچی فقط اینکه توکه همیشه نارخت یودی وقتی نبودم حالا چیشده
جیا واسه ادمای عو.. ضی جا توی زندگیم نمیزارم
کوک منظورت
جیا تو و دوستات
کوک تو وایسا چرا دیگه عین بچه ها صورتی نمیپوشی
جیا تورو سننه درو بست وقتی فهمید که رفته رفت کیفشو پر کنه
اجزای داخل کوله: شوگر، چاقو، کیف پول دارک گوشی
کوک ویو
فک نمیکردم اینجثریربشه حتا منم یادش نیس گه برسه زندگیم نمیدونم چرا وقتی بهش فک میکنم قلبم درد میگره ولی خب سومی بهتره
واییادم پشت خونه ببینم چیکار میکنه دیدم داره وسایلش رو چک میکنه قشنگ وسایلی که ازشون متنفر بودو گذاشته شوکر چاقو چقدم تیپش خوبه
دیگه پشت سرش رفتم
جیا ویو
رفتم فروشگاه ده تا چثگر برداشتم با انگشتر پیراهن و دامن و فیشنت دارک رژ لب قهوه ای و زرشکی برداشتم خریدم اومدم خونه که بورام زنگ زد
بورام امشب میریم
جیا چیییییی
بورام دو ساعت دیگه میام دنبالت
چیا حله
رفتم توی خونه همه وسایلم رو گذاشتم
بعد هم سورام اومد دنبالم
و رفتیم
کوک ویو
چرا همش دارک چرا هیچ چیز. کیوت بر نمیداره
چرا مرکز توجه عه هوفف نمیدونم چرا وقتی میبینم کل نگاه ها روشه اعصبانی میشم
بهو تهیونگ گفت امشب میریم بوسان دیگه ولش کردم رفتم اماده شدم ته ته اومد دنبالم و راه افتادیم
وقتی رسیدن
بورام یه دوربین توی ماشین گذاشته بود و کوک و تهیونگ نگا میکردن
ساعت دوازده
بورام چرا نمیخوابی
جیا توروسننه
بورام تو که همیشه نه میخوابیدی
جییا ادما بخواطر یه مشت عو.. ضی عوض میشن
بورام سوس ماست نه واقعنی چرا دیگه چی میز صورتی نداری
حتا خوراکیات هم رنگ جلدشون دارکه
جیا چون سلیقه بچگیمه بعدا شد کیوت بعد دوباره شد دارک کلا از بچگی با چاقو اینگیزا بازی میکردم
بورام توکه بدت میاد
جیا بنظرت من داخل مدرسه همه رو میزدم بدم میومد
بورام نه گوه خوردم
جیا خوب کاری میکنی تا شوکر نزدم تو گردنت
بورام عه دوست بچگیت رو هم اوردی
جیا اره
بورام منطور شوکره
جیا من منظثرم توییی
رسیدن بوسان
جیا از دختری که عاشق رنگ صورتی و روشن بود و همیشه شاد بود بهیه دختر بیش از حد دارک تبدیل شد کل خونش بنفش تیره زرشکی و سیاه بود
مثل قبلا کفشای رنگی نداشت همه سیاه پاشنه بلند
دیگه هیچ هودی رنگ روشن نداشت همه تیره و دارک
کل کشابش که همش گیره های کیوت بود الان شده بود چوکر کمربند و انگشتر های دارک موهاش هم که صورتی بود به سیاه که پایینشون قرمزه تبدیل شد
جیاالو چیه بورام
بورام میای بریم بوسان
جیا باشه کی
بورام فردا
جیا ویو
از همه پسرا متنفرم دیگه اون دختر مهربون و کیوت نیستم یه دختری که خودنویسش به سمت سیاهی رفت و از کیوتی به دارک تبدیل شد وسایلمو اماده کردم دیگه حتی محل صگ هم به کوک نمیزارم وایسا منکه ادرس اینحا رو به کوگ داده بودم واییییی نه همیشه وقتی میخواست جایی بره ساعت هفت این حدودا میرفت پس شاید اون موقع بیاد پس یه ارایش دارک کردم با لباس دارک خواستم برم بیرون ساعت شیش
بود یهو زنگ درو زدن
درو باز کردم دیدم کوک ای عو... ضی
کوک ویو
دلم میخواست زجر کشیدنشو ببینم رفتم دیدم چرا لباس دارک پوشیده
جیا چیه چی از جونم میخوای
کوک هیچی فقط اینکه توکه همیشه نارخت یودی وقتی نبودم حالا چیشده
جیا واسه ادمای عو.. ضی جا توی زندگیم نمیزارم
کوک منظورت
جیا تو و دوستات
کوک تو وایسا چرا دیگه عین بچه ها صورتی نمیپوشی
جیا تورو سننه درو بست وقتی فهمید که رفته رفت کیفشو پر کنه
اجزای داخل کوله: شوگر، چاقو، کیف پول دارک گوشی
کوک ویو
فک نمیکردم اینجثریربشه حتا منم یادش نیس گه برسه زندگیم نمیدونم چرا وقتی بهش فک میکنم قلبم درد میگره ولی خب سومی بهتره
واییادم پشت خونه ببینم چیکار میکنه دیدم داره وسایلش رو چک میکنه قشنگ وسایلی که ازشون متنفر بودو گذاشته شوکر چاقو چقدم تیپش خوبه
دیگه پشت سرش رفتم
جیا ویو
رفتم فروشگاه ده تا چثگر برداشتم با انگشتر پیراهن و دامن و فیشنت دارک رژ لب قهوه ای و زرشکی برداشتم خریدم اومدم خونه که بورام زنگ زد
بورام امشب میریم
جیا چیییییی
بورام دو ساعت دیگه میام دنبالت
چیا حله
رفتم توی خونه همه وسایلم رو گذاشتم
بعد هم سورام اومد دنبالم
و رفتیم
کوک ویو
چرا همش دارک چرا هیچ چیز. کیوت بر نمیداره
چرا مرکز توجه عه هوفف نمیدونم چرا وقتی میبینم کل نگاه ها روشه اعصبانی میشم
بهو تهیونگ گفت امشب میریم بوسان دیگه ولش کردم رفتم اماده شدم ته ته اومد دنبالم و راه افتادیم
وقتی رسیدن
بورام یه دوربین توی ماشین گذاشته بود و کوک و تهیونگ نگا میکردن
ساعت دوازده
بورام چرا نمیخوابی
جیا توروسننه
بورام تو که همیشه نه میخوابیدی
جییا ادما بخواطر یه مشت عو.. ضی عوض میشن
بورام سوس ماست نه واقعنی چرا دیگه چی میز صورتی نداری
حتا خوراکیات هم رنگ جلدشون دارکه
جیا چون سلیقه بچگیمه بعدا شد کیوت بعد دوباره شد دارک کلا از بچگی با چاقو اینگیزا بازی میکردم
بورام توکه بدت میاد
جیا بنظرت من داخل مدرسه همه رو میزدم بدم میومد
بورام نه گوه خوردم
جیا خوب کاری میکنی تا شوکر نزدم تو گردنت
بورام عه دوست بچگیت رو هم اوردی
جیا اره
بورام منطور شوکره
جیا من منظثرم توییی
رسیدن بوسان
۱۹.۹k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.