(ارباب زاده)Part.37
ته*ویو
رفتم تو اتاق دیدم ته ا.ت
روی تخت نشسته گفتم
ته:ا.ت چیشده؟
ا.ت:هیچی نشده داشتم میومدم پایین
ته:باشه پس بیو باهم بریم
پاشد و دست هم و گرفتیم و رفتیم سر سفره صبحانه
جیمین*ویو
جانکوک خونه هست
چرا ا.ت باهام اون شکلی حرف زد جریان چیه؟
ولش کن اصلا
کوک:جیمین هیونگ چرا تهیونگ دیروز اون شکلی کرد
جیمین:بخاطر اینکه من و ا.ت رفته بودیم بیرون
کوک:او تهیونگ هیونگ رو نگاه چقدر حسود شده
جیمین:نباید به ا.ت نزدیک شم دوست ندارم تهیونگ این شکلی باشه
کوک:خب تو که قصدی نداری ولی کاره تهیونگ خیلی زشت بود
جیمین:اره منم باهات موافقم داداش ولی دوست نداره کسی به زنش نزدیک شل بااطر همین هم من نبای کاری که بدش میاد و بکنم
کوک:اره اینم هست هیونگ،اینارو ولش کن بیا بریم بیرون گپ بزنیم باهم امروز رو
جیمین:فکر خیلی خوبیه بنظرم تو که اماده ای منم میرم اماده شم پس
کوک:برو هیونگ جلوی در منتظرتم
ته*ویو
صبحانم تمام شد و با ا.ت خداحافظ کردم و رفتم شرکت.
من و یکی از ووستام شرکت باباش بابام کنار هم هست کاملا کنار هم هست ولی نچسبیده کناره همه.
توی شرکت هستم،داخل اتاقم.
یهو یکی در زد
رفتم تو اتاق دیدم ته ا.ت
روی تخت نشسته گفتم
ته:ا.ت چیشده؟
ا.ت:هیچی نشده داشتم میومدم پایین
ته:باشه پس بیو باهم بریم
پاشد و دست هم و گرفتیم و رفتیم سر سفره صبحانه
جیمین*ویو
جانکوک خونه هست
چرا ا.ت باهام اون شکلی حرف زد جریان چیه؟
ولش کن اصلا
کوک:جیمین هیونگ چرا تهیونگ دیروز اون شکلی کرد
جیمین:بخاطر اینکه من و ا.ت رفته بودیم بیرون
کوک:او تهیونگ هیونگ رو نگاه چقدر حسود شده
جیمین:نباید به ا.ت نزدیک شم دوست ندارم تهیونگ این شکلی باشه
کوک:خب تو که قصدی نداری ولی کاره تهیونگ خیلی زشت بود
جیمین:اره منم باهات موافقم داداش ولی دوست نداره کسی به زنش نزدیک شل بااطر همین هم من نبای کاری که بدش میاد و بکنم
کوک:اره اینم هست هیونگ،اینارو ولش کن بیا بریم بیرون گپ بزنیم باهم امروز رو
جیمین:فکر خیلی خوبیه بنظرم تو که اماده ای منم میرم اماده شم پس
کوک:برو هیونگ جلوی در منتظرتم
ته*ویو
صبحانم تمام شد و با ا.ت خداحافظ کردم و رفتم شرکت.
من و یکی از ووستام شرکت باباش بابام کنار هم هست کاملا کنار هم هست ولی نچسبیده کناره همه.
توی شرکت هستم،داخل اتاقم.
یهو یکی در زد
۵.۰k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.