p2
بغلم کرد خودشم داشت گریه میکرد کوک:هی سانا گریه نکن تو باید قوی باشی مطمئنم خوب میشی برادرت و و و من هم مواظبتم با این حرف جونگ کوک قلبم لرزید لبخندی رو لبام نشست دستمو گرفت دیگع مدرسه تموم شد رفتیم خونه جیمین پاهامو نوازش میکرد و میمالید با پماد جیمین:فردا میریم دکتر تا پاتو چک کنه من:خوب میشه؟ جیمین:معلومه عزیزم فقط باید دوباره شوک بهت وارد شه همین من:هوم
چند وقت گذشت من با دستورایه دکترم باید سعی میکردم راه برم دلی نمی تونستم امروز کلاس موسیقی بود باید آهنگ میخوندیم همه بچه هایه کلاسمون بودن شروع کردیم به آهنگ خوندن نوبت به قسمت آهنگ من بود که شروع کردم به خوندن
از زبون جونگ کوک
شروع کرد به آهنگ خوندن سانا شروع کرد چه صدایه قشنگی داشت بی نظیر بود آفتاب به چهرش خورده بود و از همیشه فرشته ترش کرده بود این چه حسی بود وافعا چرا اینارو میگفتم ولی واقعا دختری به این خوبی چرا نتونه راه بره
از زبون خودم
تموم شد جونگ کوک شروع کرد به آهنگ خوندن من:وایی چه صدایه خوبی از منم بهتره بعد رفتیم سراغ سازهامون برا من و جونگ کوک ویالون بود و همگی باهم یه آهنگ قشنگ رو شروع کردیم به زدنو خوندن باهم چشم تو چشم شدیم لبخندی بهش زدم و سرمو خم کرد بعد از تمرین زنگ تفریح خورد ولی من بیرون نرفتم خواستم ادامه بدم همه رفتن از اونجایی که دلم میخواست شروع کردم به ویالون زدن فقط میزدم حس میکردم که دارم رو پاهام راه میرم صدا آهنگی که میزدم همین بود قدم قدم به جلو برو تسلیم نشو سرنوشت تو چیز دیگریست و رفت تو بخش آرامش بخش حسی که توش آرامش باشه بهترین حسه دنیاست مثل عشق مثل زندگی وقتی قلبت به لرزه در میاد همون موقع با شنیدن صدایه جونگ کوک از ساز زدن دست کشیدم کوک:خیلی قشنگ میخونی من:آه جونگ کوک اومد جلوم نشست من:توهم خیلی قشنگ میخونی (بچه اون قسمتا همش آهنگیه که خود سانا داره میخونه با صدایه خودش و ویالون فقط کافیه آهنگ رو درک کنید همین)
چند وقت گذشت من با دستورایه دکترم باید سعی میکردم راه برم دلی نمی تونستم امروز کلاس موسیقی بود باید آهنگ میخوندیم همه بچه هایه کلاسمون بودن شروع کردیم به آهنگ خوندن نوبت به قسمت آهنگ من بود که شروع کردم به خوندن
از زبون جونگ کوک
شروع کرد به آهنگ خوندن سانا شروع کرد چه صدایه قشنگی داشت بی نظیر بود آفتاب به چهرش خورده بود و از همیشه فرشته ترش کرده بود این چه حسی بود وافعا چرا اینارو میگفتم ولی واقعا دختری به این خوبی چرا نتونه راه بره
از زبون خودم
تموم شد جونگ کوک شروع کرد به آهنگ خوندن من:وایی چه صدایه خوبی از منم بهتره بعد رفتیم سراغ سازهامون برا من و جونگ کوک ویالون بود و همگی باهم یه آهنگ قشنگ رو شروع کردیم به زدنو خوندن باهم چشم تو چشم شدیم لبخندی بهش زدم و سرمو خم کرد بعد از تمرین زنگ تفریح خورد ولی من بیرون نرفتم خواستم ادامه بدم همه رفتن از اونجایی که دلم میخواست شروع کردم به ویالون زدن فقط میزدم حس میکردم که دارم رو پاهام راه میرم صدا آهنگی که میزدم همین بود قدم قدم به جلو برو تسلیم نشو سرنوشت تو چیز دیگریست و رفت تو بخش آرامش بخش حسی که توش آرامش باشه بهترین حسه دنیاست مثل عشق مثل زندگی وقتی قلبت به لرزه در میاد همون موقع با شنیدن صدایه جونگ کوک از ساز زدن دست کشیدم کوک:خیلی قشنگ میخونی من:آه جونگ کوک اومد جلوم نشست من:توهم خیلی قشنگ میخونی (بچه اون قسمتا همش آهنگیه که خود سانا داره میخونه با صدایه خودش و ویالون فقط کافیه آهنگ رو درک کنید همین)
۲۱.۸k
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.