پارت ۲ گلی که شکوفا میده
ات ویو
با باز شدن در یک مرد خوشگل و جذاب اومد تو خیلی کراش بود با صدای بمی گفت :سلام اجوما
اجوما :سلام پسرم
اون مرده چشمش به من خورد
(ادمین: بچه ها تهیونگ رو ته می نویسم )
ته:اجوما ایشون کین
اجوما: اوه پسرم یادم رفت معرفی کنم ایشون مربی یونتان هستن که امروز اومدن دخترم خودت رو معرفی کن
ات:س...لام من ات هستم از آشنایی با شما خوشبختم
ته :منم همینطور یونتان کجاست
ات:توی اتاقش خوابیده امروز خیلی چیزا یاد گرفت سگ باهوشی
ته :اره سگ باهوشی
ات:خب من کارم تموم شده با اجازتون میتونم برم
ته:اوه بله حتما یه سوال
ات:جانم؟
ته: یونتان امروز چیا یاد گرفت
ات:نشستن و دست دادن
ته :خیلی عالیه میتونی بری
ات:با اجازه
ات ویو
وسایلم رو برداشتم و یه ماشین گرفتم و رفتم خونه یه رامن خوردم بعد خودمو پرت کردم رو تخت امروز یادم رفت به سوجین زنگ بزنم پس گوشی رو گرفتم و شماره شو زدم بعد از چند بوق جواب داد
ات:سلام سوجینا
سوجین: سلام ات شی خوبی چه خبر
ات:هیچی امروز رفتم سرکار جدیدم وای سوجین اینو ول کن صاحاب سگ خیلی جذاب بود
سوجین: ترو خدا دیگه رو اون کراش نزن تو هرکی رو تو خیابون میبینی کراش میزنی روش
ات:باشه بابا مگه من گفتم کراش زدم گفتم به چشم برادری زیباست
سوجین: اره تو راست میگی
ات: معلومه که من راست میگم امروز چطور بود مریض داشتی
سوجین: اره یه جراحی داشتم خوب پیش رفت
ات:اکی سوجین کاری نداری
سوجین: نه برو خدافظ
ات:خدافظ
ات ویو
گوشی رو قط کردم به سقف نگاه کردم که بعد از چند دقیقه خوابم برد
(صبح)
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم کارای لازم رو کردم یه لباس پوشیدم و رفتم سمت سر کارم
بعد چند دقیقه رسیدیم در خونه رو زدم اجوما درو باز کرد
اجوما: سلام دخترم خوش اومدی بیا تو
ات:سلام آجوما
اجوما :دخترم یونتان تو اتاقشه آقا هم پیششونه
ات:آها بله
رفتم جلوی در اتاق در زدم
ته:بفرمائید
درو باز کردم که اقاه پاشد
ته:سلام خانم پارک
ات:سلام آقای........
ته: کیم تهیونگ هستم می تونید تهیونگ صدام کنید
ات:او بله حتما شما هم منو ات صدا کنید
چطوری یونتان
یونتان :هاپ هاپ
ات:خب یونتان غذا خوردی
ته :بله غذاش رو خورد
با باز شدن در یک مرد خوشگل و جذاب اومد تو خیلی کراش بود با صدای بمی گفت :سلام اجوما
اجوما :سلام پسرم
اون مرده چشمش به من خورد
(ادمین: بچه ها تهیونگ رو ته می نویسم )
ته:اجوما ایشون کین
اجوما: اوه پسرم یادم رفت معرفی کنم ایشون مربی یونتان هستن که امروز اومدن دخترم خودت رو معرفی کن
ات:س...لام من ات هستم از آشنایی با شما خوشبختم
ته :منم همینطور یونتان کجاست
ات:توی اتاقش خوابیده امروز خیلی چیزا یاد گرفت سگ باهوشی
ته :اره سگ باهوشی
ات:خب من کارم تموم شده با اجازتون میتونم برم
ته:اوه بله حتما یه سوال
ات:جانم؟
ته: یونتان امروز چیا یاد گرفت
ات:نشستن و دست دادن
ته :خیلی عالیه میتونی بری
ات:با اجازه
ات ویو
وسایلم رو برداشتم و یه ماشین گرفتم و رفتم خونه یه رامن خوردم بعد خودمو پرت کردم رو تخت امروز یادم رفت به سوجین زنگ بزنم پس گوشی رو گرفتم و شماره شو زدم بعد از چند بوق جواب داد
ات:سلام سوجینا
سوجین: سلام ات شی خوبی چه خبر
ات:هیچی امروز رفتم سرکار جدیدم وای سوجین اینو ول کن صاحاب سگ خیلی جذاب بود
سوجین: ترو خدا دیگه رو اون کراش نزن تو هرکی رو تو خیابون میبینی کراش میزنی روش
ات:باشه بابا مگه من گفتم کراش زدم گفتم به چشم برادری زیباست
سوجین: اره تو راست میگی
ات: معلومه که من راست میگم امروز چطور بود مریض داشتی
سوجین: اره یه جراحی داشتم خوب پیش رفت
ات:اکی سوجین کاری نداری
سوجین: نه برو خدافظ
ات:خدافظ
ات ویو
گوشی رو قط کردم به سقف نگاه کردم که بعد از چند دقیقه خوابم برد
(صبح)
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم کارای لازم رو کردم یه لباس پوشیدم و رفتم سمت سر کارم
بعد چند دقیقه رسیدیم در خونه رو زدم اجوما درو باز کرد
اجوما: سلام دخترم خوش اومدی بیا تو
ات:سلام آجوما
اجوما :دخترم یونتان تو اتاقشه آقا هم پیششونه
ات:آها بله
رفتم جلوی در اتاق در زدم
ته:بفرمائید
درو باز کردم که اقاه پاشد
ته:سلام خانم پارک
ات:سلام آقای........
ته: کیم تهیونگ هستم می تونید تهیونگ صدام کنید
ات:او بله حتما شما هم منو ات صدا کنید
چطوری یونتان
یونتان :هاپ هاپ
ات:خب یونتان غذا خوردی
ته :بله غذاش رو خورد
۲۲.۴k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.