بادیگارد من
𝐌𝐲 𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝
(𝐏𝐚𝐫𝐭 6)
پدر ات: و فقط امیدوارم شما استعفا ندین
تهیونگ: نگران نباشید من کارمو خوب بلدم
پدر ات: پس از امروز کارت شروع میشه... ساعت 12 و نیم برو دنبالش که از مدرسه میاد و پنجشنبه جمعه ها هم تعطیله
فقط چند تا قانون هستش
تهیونگ: چه قانون هایی؟
پدر ات: 1 هیچ وقت تنهاش نزار تو جایی که رفت... 2 ساعت 7 و نیم صبح میبریش مدرسه و ساعت 12 و نیم میری دنبالش.... 3 حواست بهش خیلی باشه.... 4 همیشه اسلحه همراهت باشه.... 5 به هر چیزی که ازت خواست و گفت گوش و انجام میدی... 6 سعی کن تو درساش بهش کمک کنی... 7 ما قراره چند وقت دیگه با همسرم و دختر بزرگم بابت یه کاری از اینجا بریم و تو باید تو عمارت باشی پیش ات....
تهیونگ: ( نیشخند) بله
پدر ات: خب خوبه دیگه فعلا خدانگهدار ( از اونجا رفت)
...
تهیونگ: مردک فکر کرده کیه به من دستور میده.... ولی خیلی کنجکاوم بدونم اون دختر چه شخصیه که کاری کرده همه از دستش بیزار و ناراضی باشن که از اون همه پول هم بگذرن...
...
( ساعت 11 شب)
ات ویو
حوصلم سر رفته بود.... برای همین گفتم برم حیاط یه هوا بخورم ....یکم سرد بود.... همه جا بادیگارد بود دیگه داشت حالم بهم میخورد.... رفت کنار گل ها.... خم شدم و بوشون کردم.... سرمو اوردم بالا که دیدم چند متر جلوترم همون بادیگارد جدیده دست به سینه به دیوار تکیه داده و چشماش هم بسته اس... رفتم نزدیکتر که فهمیدم خوابیده.... ولی چطوری تو اون حالت.... رفتم نزدیکتر و کرم ریزیم گل کرده بود.... به موهاش اروم دست زدم.... وای خدا چقد لخت و نرم بود.... به لپاش دست زدم.... خیلی خوب بود لپاش جون میده فقط بگیری بکشی.... چشمامو بستم و خنده ی ریزی کردم.... ولی وقتی باز کردم دیدم داره نگام میکنه زهر ترک شدم و فک کنم 2 متر پریدم هوا....
ات: عا عه ( خودشو زد به کوچه علی چپ)
تهیونگ: همیشه عادت داری ادمارو رو موقع استراحت کردن اذیت کنی؟
ات: هاا چی نه من فقط اممم میخواستم یکم به موهات دست بزنم.... عااا نه نه یه کاری اره یه کاری داشتم باهات
تهیونگ: چه کاری؟ تو این سرما برای چی اومدی بیرون گفتم بهم زنگ بزنید خودمو میرسونم
ات: ...
تهیونگ: کارتون حالا چیه؟
ات: میخواستم بگم که... امم.... راستش یادم رفت بیخیالش من ( خمیازه الکی کشید) خوابم میاد دیگه فردا باید منو ببری مدرسه بهتره خودتم بخوابی ( از اونجا رفت تو اتاقش و بالشت گرفت تو دهنش و جیغ زد)
...
ات: خاک تو سرت ات اخه با خودت چی فک کردی اون کارارو کردی خاک تو سرتتتتت یه دو قرون ابرویی ام که داشتی ریدمان شد ریخت زمین تو روز اوللللل خاک تو سرت خاک تو سرتتتت( همچنان جیغ میزد😂)
شرط... 15 کامنت... 15 لایک
(𝐏𝐚𝐫𝐭 6)
پدر ات: و فقط امیدوارم شما استعفا ندین
تهیونگ: نگران نباشید من کارمو خوب بلدم
پدر ات: پس از امروز کارت شروع میشه... ساعت 12 و نیم برو دنبالش که از مدرسه میاد و پنجشنبه جمعه ها هم تعطیله
فقط چند تا قانون هستش
تهیونگ: چه قانون هایی؟
پدر ات: 1 هیچ وقت تنهاش نزار تو جایی که رفت... 2 ساعت 7 و نیم صبح میبریش مدرسه و ساعت 12 و نیم میری دنبالش.... 3 حواست بهش خیلی باشه.... 4 همیشه اسلحه همراهت باشه.... 5 به هر چیزی که ازت خواست و گفت گوش و انجام میدی... 6 سعی کن تو درساش بهش کمک کنی... 7 ما قراره چند وقت دیگه با همسرم و دختر بزرگم بابت یه کاری از اینجا بریم و تو باید تو عمارت باشی پیش ات....
تهیونگ: ( نیشخند) بله
پدر ات: خب خوبه دیگه فعلا خدانگهدار ( از اونجا رفت)
...
تهیونگ: مردک فکر کرده کیه به من دستور میده.... ولی خیلی کنجکاوم بدونم اون دختر چه شخصیه که کاری کرده همه از دستش بیزار و ناراضی باشن که از اون همه پول هم بگذرن...
...
( ساعت 11 شب)
ات ویو
حوصلم سر رفته بود.... برای همین گفتم برم حیاط یه هوا بخورم ....یکم سرد بود.... همه جا بادیگارد بود دیگه داشت حالم بهم میخورد.... رفت کنار گل ها.... خم شدم و بوشون کردم.... سرمو اوردم بالا که دیدم چند متر جلوترم همون بادیگارد جدیده دست به سینه به دیوار تکیه داده و چشماش هم بسته اس... رفتم نزدیکتر که فهمیدم خوابیده.... ولی چطوری تو اون حالت.... رفتم نزدیکتر و کرم ریزیم گل کرده بود.... به موهاش اروم دست زدم.... وای خدا چقد لخت و نرم بود.... به لپاش دست زدم.... خیلی خوب بود لپاش جون میده فقط بگیری بکشی.... چشمامو بستم و خنده ی ریزی کردم.... ولی وقتی باز کردم دیدم داره نگام میکنه زهر ترک شدم و فک کنم 2 متر پریدم هوا....
ات: عا عه ( خودشو زد به کوچه علی چپ)
تهیونگ: همیشه عادت داری ادمارو رو موقع استراحت کردن اذیت کنی؟
ات: هاا چی نه من فقط اممم میخواستم یکم به موهات دست بزنم.... عااا نه نه یه کاری اره یه کاری داشتم باهات
تهیونگ: چه کاری؟ تو این سرما برای چی اومدی بیرون گفتم بهم زنگ بزنید خودمو میرسونم
ات: ...
تهیونگ: کارتون حالا چیه؟
ات: میخواستم بگم که... امم.... راستش یادم رفت بیخیالش من ( خمیازه الکی کشید) خوابم میاد دیگه فردا باید منو ببری مدرسه بهتره خودتم بخوابی ( از اونجا رفت تو اتاقش و بالشت گرفت تو دهنش و جیغ زد)
...
ات: خاک تو سرت ات اخه با خودت چی فک کردی اون کارارو کردی خاک تو سرتتتتت یه دو قرون ابرویی ام که داشتی ریدمان شد ریخت زمین تو روز اوللللل خاک تو سرت خاک تو سرتتتت( همچنان جیغ میزد😂)
شرط... 15 کامنت... 15 لایک
۷.۲k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.