p۳۸
باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم به سمت خونه قبلا آدرسشو گرفته بودم وقتی رسیدیم دم در
_______________
وقتی رسیدم دم در خانم و همسرش جلوی در بودن باهاشون سلام و علیک کردیم و بعدش کلید رو ازشون گرفتیم و اونام رفتن وارد حیاط شدیم اول حیاطو دید زدیم و بعدش کلید رو انداختم داخل و درو باز کردم
نانسی:واووو برعکس حیاطش داخلش چقدر کوچولوعه
&اوهوم...هم کوچولو همم گرم
داخل خونه جوری بود که احساس میکنی خیلی گرمه
+اینجا هنوز چیزی نداره اینطوریه حالا وسایل بخرم و بچینم دیگه گرم تر میشه
&شاید بخاری رو تازه برداشتن
نانسی:یاااا اینجا بخار نداره که شومینه داره
&وایی چقدر عالی
+خوب بچه ها من میرم وسایلارو بیارم
&چه وسیله ای؟
+داخل وَن هستش
&اوک
نانسی:اینجا خیلی قشنگه
&معلومه که خیلی خوشت اومده
نانسی:اوهوم
&راستی ببینم...تو واسه چی پیش چانهی کار میکنی؟
نانسی:برای چند مدت بود که منو به زور از پدرم گرفت بهتره بگم پدرم منو به چانهی فروخت
&اوه متاسفم
نانسی:بعدش دیگه با کمک اونی اومدم اینجا
&منظورت جی هیه؟؟؟(با خنده)
نانسی:اوهوم
&چند دیقه بهش همینطوری نگاه میکردم که جی هی از حیاط داد زد
+جی کیییییییییی بیا کمک دیگه
&من برم کمک میخواد
نانسی:منم میام
&چیشده؟
+میخواستی هیچ نیا***(فحش)
&یا جی هی
+یالا...بزرگارو بیار انقدر بچه سوسول نباش
ناتسی:همیشه انقدر باهات دعوا میکنه؟
&اوهوم...اون خیلی فوق العادست
نانسی:درسته
&جی هی اومد طرفم
+تو که هنوز اینجایی چرا کلر نمیکنی؟بدو دیگههههه...نانسی توهم معطل نکن بردار
باهم وسایلارو برداشتیم و به سمت خونه میرفتیم یکی یکی دوتا دوتا...
ناتسی:روی مبل ولو شدم
+بلند شو هندز مونده بریم چمدونامون رو برداریم
&آه بریم
+چیه ناله میکنی
&جی هیییی
+هوم؟
&خستم
+زود باشین درو کلید کنین دم در منتظرتونم
&پاشو نانسی باید بریم وگرنه جی هی شی مارو میکشه
نانسی:بریم بریم
اول رفتیم سمت کلید ساز دوتا از واسه خونهمون کلید درست کرد و بعدش به سمت خونه رفتیم ساعت ۶ و ۴۰ دیقه بود رسیدیم یه ماشین دم در خونمون بود که پشت ماشین جیمین پارک کرده بود وقتی رفتیم داخل فهمیدم مهمون داریم
پ.ج:بلاخره دخترم رسید خوش اومدی عزیزم
+مرسی پدر سلام خوش اومدین
@سلام
@سلام
پ.ت:سلام(پدر تهیونگ رو با پ.ت میرارم)
یه لحظه به چشمای تهیونگ که مثل یه الماس میدرخشید خیره شدم اصلا نفهمیدم چقدر بهم دیگه نگاه میکردیم که با صدای سرفه جیمین به خودم اومدم
_نمیخوای بشینین؟
+اومدیم چمدونامون رو برداریم
پج:کجا میرین که؟
+خونه خریدم پدر
پ.ج:واقعا مبارکه
+ممنون...حتمی ساعت ۹ با مادر و خاله بیاین خونمون پدر
پ.ج:باشه حتمی
رو به تهیونگ کردم
+تهیونگ آقای کیم شمام امروز بیاین
پ.ت:مزاحمتون نمیشم
پ.ج:این چه حرفیه آقای کیم دخترم خودشون گفتن
پ.ت:پس بخاطر دخترتون حتمی میام
+ممنون میشم...
پ.ج:عا راستی جی هی تهیونگ شی و جینین و مینا هم ببر ما بزرگا باهم میایم
+اگه موافق باشن باشه
@اره چرا که نه
_بریم مینا
مینا:بریم
مینا و جیمین و نانسی تدی یه ماشین و منو جونگ کوک و تهیونگ تو یه ماشین چمدونارو توی پشت صندق گذاشتیم و راه افتادیم جونگ
_______________
وقتی رسیدم دم در خانم و همسرش جلوی در بودن باهاشون سلام و علیک کردیم و بعدش کلید رو ازشون گرفتیم و اونام رفتن وارد حیاط شدیم اول حیاطو دید زدیم و بعدش کلید رو انداختم داخل و درو باز کردم
نانسی:واووو برعکس حیاطش داخلش چقدر کوچولوعه
&اوهوم...هم کوچولو همم گرم
داخل خونه جوری بود که احساس میکنی خیلی گرمه
+اینجا هنوز چیزی نداره اینطوریه حالا وسایل بخرم و بچینم دیگه گرم تر میشه
&شاید بخاری رو تازه برداشتن
نانسی:یاااا اینجا بخار نداره که شومینه داره
&وایی چقدر عالی
+خوب بچه ها من میرم وسایلارو بیارم
&چه وسیله ای؟
+داخل وَن هستش
&اوک
نانسی:اینجا خیلی قشنگه
&معلومه که خیلی خوشت اومده
نانسی:اوهوم
&راستی ببینم...تو واسه چی پیش چانهی کار میکنی؟
نانسی:برای چند مدت بود که منو به زور از پدرم گرفت بهتره بگم پدرم منو به چانهی فروخت
&اوه متاسفم
نانسی:بعدش دیگه با کمک اونی اومدم اینجا
&منظورت جی هیه؟؟؟(با خنده)
نانسی:اوهوم
&چند دیقه بهش همینطوری نگاه میکردم که جی هی از حیاط داد زد
+جی کیییییییییی بیا کمک دیگه
&من برم کمک میخواد
نانسی:منم میام
&چیشده؟
+میخواستی هیچ نیا***(فحش)
&یا جی هی
+یالا...بزرگارو بیار انقدر بچه سوسول نباش
ناتسی:همیشه انقدر باهات دعوا میکنه؟
&اوهوم...اون خیلی فوق العادست
نانسی:درسته
&جی هی اومد طرفم
+تو که هنوز اینجایی چرا کلر نمیکنی؟بدو دیگههههه...نانسی توهم معطل نکن بردار
باهم وسایلارو برداشتیم و به سمت خونه میرفتیم یکی یکی دوتا دوتا...
ناتسی:روی مبل ولو شدم
+بلند شو هندز مونده بریم چمدونامون رو برداریم
&آه بریم
+چیه ناله میکنی
&جی هیییی
+هوم؟
&خستم
+زود باشین درو کلید کنین دم در منتظرتونم
&پاشو نانسی باید بریم وگرنه جی هی شی مارو میکشه
نانسی:بریم بریم
اول رفتیم سمت کلید ساز دوتا از واسه خونهمون کلید درست کرد و بعدش به سمت خونه رفتیم ساعت ۶ و ۴۰ دیقه بود رسیدیم یه ماشین دم در خونمون بود که پشت ماشین جیمین پارک کرده بود وقتی رفتیم داخل فهمیدم مهمون داریم
پ.ج:بلاخره دخترم رسید خوش اومدی عزیزم
+مرسی پدر سلام خوش اومدین
@سلام
@سلام
پ.ت:سلام(پدر تهیونگ رو با پ.ت میرارم)
یه لحظه به چشمای تهیونگ که مثل یه الماس میدرخشید خیره شدم اصلا نفهمیدم چقدر بهم دیگه نگاه میکردیم که با صدای سرفه جیمین به خودم اومدم
_نمیخوای بشینین؟
+اومدیم چمدونامون رو برداریم
پج:کجا میرین که؟
+خونه خریدم پدر
پ.ج:واقعا مبارکه
+ممنون...حتمی ساعت ۹ با مادر و خاله بیاین خونمون پدر
پ.ج:باشه حتمی
رو به تهیونگ کردم
+تهیونگ آقای کیم شمام امروز بیاین
پ.ت:مزاحمتون نمیشم
پ.ج:این چه حرفیه آقای کیم دخترم خودشون گفتن
پ.ت:پس بخاطر دخترتون حتمی میام
+ممنون میشم...
پ.ج:عا راستی جی هی تهیونگ شی و جینین و مینا هم ببر ما بزرگا باهم میایم
+اگه موافق باشن باشه
@اره چرا که نه
_بریم مینا
مینا:بریم
مینا و جیمین و نانسی تدی یه ماشین و منو جونگ کوک و تهیونگ تو یه ماشین چمدونارو توی پشت صندق گذاشتیم و راه افتادیم جونگ
۲۶.۶k
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.