پارت ۶
پارت ۶
رفتیم خونه و من پیش هرزه خانم خوابیدم
ا.ت ویو
نامجون گفت یونگی یه ماموریت داره و گفت پیش خودش بمونم
راستش سولی دوست من هست و زن نامجون
+سلام سولی
#. عههههه خرهههه تو اینجا چیکار میکنی ؟
+خودمم نمیدونم
#. خاک تو سرت
+😂
#.,🤣
نامی :عزیزم من رفتم خدافظ
رفتم و یه عکس فیک رو برای یونگی پست کردم که لیسا زیر خواب یه پسر بود
یونگی ویو
امیدوارم نقشه نامجون عملی بشه و من از سر این هرزه خلاص بشم
که نامجون یه سری عکس برام فرستاد
حالا وقت نقش بازی کردنه
-لیساااااااا
&جونم ددی ؟
+اینا چیه (عکسارو نشونش دادم )
+میخوام ازت طلاق بگیرم و در علیه تو شکایت میکنم
&ددی فیکه
-(از خونه ی هرزه خانم در اومدم و رفتم پیش عروسکم )
به نامجون زنگ زدم
@الو؟
-منم یونگی
@سلام
-حال ا.ت خوبه ؟
@نع
-چرا ؟(نگران)
@یادت رفت باز ؟
-آهان فهمیدم
@موفق شدی ؟؟
-آره فردا طلاقش میدم و در علیهش شکایت میکنم
@عالیه
فردا
رفتم دادگاه و اون هرزه هم اومد
قاضی =÷نشون میدم
÷آقای مین چرا میخواهید طلاق بگیرد
-این ازدواج من زوری بود و من خودم زن دارم و ایشون میخواستن به ثروت من برسن نه خودم
&آقای قاضی دروغ میگه
-عکس ها هم دروغ میگن؟
÷بسه .... خانم کیم لیسا شما به مدت یک ماه زندان میمونید
&لعنتی .... انتقامم رو ازت میگیرم مین یونگی 😏
ویو خونه نامجون
یونگی ویو
رفتم خونه نامجون دیدم ا.ت یه گوشه نشسته و تنهاست ... که منو دید
از چشاش ذوق معلوم بود ولی به روی خودش نیوورده بود
رفتم بغلش کردم که ا.ت شروع به گریه کردن کرد
نامجون اومد ولی منو که دید یه چشمک زد
-هیی بیب چیزی نیست عزیزم
+هق ... هق
-آروم باش من عاشقتم بیب
+هق... هق... دروغ قشنگی بود
-عزیزم باور کن دارم راست میگم
+........
شرط ها
۴لایک
کشش بدم یا پارت بعد تمومش کنم؟
رفتیم خونه و من پیش هرزه خانم خوابیدم
ا.ت ویو
نامجون گفت یونگی یه ماموریت داره و گفت پیش خودش بمونم
راستش سولی دوست من هست و زن نامجون
+سلام سولی
#. عههههه خرهههه تو اینجا چیکار میکنی ؟
+خودمم نمیدونم
#. خاک تو سرت
+😂
#.,🤣
نامی :عزیزم من رفتم خدافظ
رفتم و یه عکس فیک رو برای یونگی پست کردم که لیسا زیر خواب یه پسر بود
یونگی ویو
امیدوارم نقشه نامجون عملی بشه و من از سر این هرزه خلاص بشم
که نامجون یه سری عکس برام فرستاد
حالا وقت نقش بازی کردنه
-لیساااااااا
&جونم ددی ؟
+اینا چیه (عکسارو نشونش دادم )
+میخوام ازت طلاق بگیرم و در علیه تو شکایت میکنم
&ددی فیکه
-(از خونه ی هرزه خانم در اومدم و رفتم پیش عروسکم )
به نامجون زنگ زدم
@الو؟
-منم یونگی
@سلام
-حال ا.ت خوبه ؟
@نع
-چرا ؟(نگران)
@یادت رفت باز ؟
-آهان فهمیدم
@موفق شدی ؟؟
-آره فردا طلاقش میدم و در علیهش شکایت میکنم
@عالیه
فردا
رفتم دادگاه و اون هرزه هم اومد
قاضی =÷نشون میدم
÷آقای مین چرا میخواهید طلاق بگیرد
-این ازدواج من زوری بود و من خودم زن دارم و ایشون میخواستن به ثروت من برسن نه خودم
&آقای قاضی دروغ میگه
-عکس ها هم دروغ میگن؟
÷بسه .... خانم کیم لیسا شما به مدت یک ماه زندان میمونید
&لعنتی .... انتقامم رو ازت میگیرم مین یونگی 😏
ویو خونه نامجون
یونگی ویو
رفتم خونه نامجون دیدم ا.ت یه گوشه نشسته و تنهاست ... که منو دید
از چشاش ذوق معلوم بود ولی به روی خودش نیوورده بود
رفتم بغلش کردم که ا.ت شروع به گریه کردن کرد
نامجون اومد ولی منو که دید یه چشمک زد
-هیی بیب چیزی نیست عزیزم
+هق ... هق
-آروم باش من عاشقتم بیب
+هق... هق... دروغ قشنگی بود
-عزیزم باور کن دارم راست میگم
+........
شرط ها
۴لایک
کشش بدم یا پارت بعد تمومش کنم؟
۳.۶k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.