p23
جونگکوک که حالا به کمک تهیونگ از روی تخت اومده بود پایین سعی کرد خودش رو کنترل کنه و تعادلش رو به دست بیاره و وقتی موفق شد، دست تهیونگ رو ول کرد و دستش رو روی شونه ی مرد مقابلش گذاشت و با بالا انداختن شونه های خودش با بیخیالی به اینکه دقیقا میدونه داشته به چی فک میکرده گفت:
_اوووه بد بوی! معلوم نیست به چی داشتم فک میکردممم!
تهیونگ که از حالت چهره ی جونگکوک فهمیده بود داره دروغ میگه فقط سعی کرد خودش رو عادی نشون بده و با آرامش گفت:
_ نکنه داشتی راجب دوس پسر سابقت فکر میکردی پسررر؟
جونگکوک درجا فهمید که تهیونگ متوجه شده که بهش دروغ گفته پس فقط لبخندی زد و گفت:
_ترجیح میدم راجبش حرف نزنم
تهیونگ که متوجه معذب بودن جونگکوک شده بود فقط سری تکون داد و با صدای مهربونی، آروم به جونگکوک گفت:
_کارای ترخیصت رو انجام دادم
_الکس...کجاعه پس؟نمیخواد بیاد...؟
تهیونگ که دید جونگکوک چقدر نگران دوستشه، تصمیم گرفت ارومش کنه و با شوخ طبعی خیالش رو راحت کنه پس با تکخندی جوابش رو داد:
_نگران اون دوست عزیز تر از جانت نباش، تو خونه منتظر حضور گرم جناب عالیه!
جونگکوک جوابی به تهیونگ نداد...ولی توی ذهن خودش داشت فکر میکرد چطوری باید با الکس رو به رو شه...نباید کار سختی میبود ولی اون پسر، جونگکوک رو توی شرایط بدی دیده بود...
تهیونگ که متوجه حال جونگکوک شد به سمتش برگشت و یه دستش رو روی شونه ی سمت راست پسر مقابلش و با زدن روی شونه ش به آرومی زمزمه کرد:
_جونگکوک؟
جونگکوک که متوجه صدای تهیونگ شد سرش رو بلند کرد.
_بله؟
تهیونگ که فهمید توجه جونگکوک رو جلب کرد با لبخند واضحی سعی کرد بهش اطمینان بده...
#BTS#ARMY#Namjoon#Jin#Suga#Jimin#Taehyung#Jungkook#Jhope#Army_forever#BTS_forever#Love_yourself#There_is_no_next_person##I_purple_you#Purple_ocean#The_biggest_boy_band_in_the_world#mood#love#fake#butter#INTJ#INFP#INFJ#ISTP#ISFP#ENFP#ENFJ#ENTJ#ESTJ#ENTP#INTP#KIM#JEON#RM#HOSEOK#K_POP#Tipe#mbti#hot#text#biyfriend#girlfriend#fake_love#fake#taekook
#بیتیاس#کیمتهیونگ#جئونجونگکوک#کیمنامجون#کیمسوکجین#مینیونگی#جانگهوسوک#پارکجیمین#بانی#جیهوپ#ارام#شوگا#جین#ورلدوایدهندسام#کیپاپ#کره#کرهجنوبی#امبیتیای#ارمی#باتر#داینامایت#موسیقی#پاپ#رپ#اپرا#ساکسیفون#فیک#تهکوک#کوکوی#یونمین#نامجین
_اوووه بد بوی! معلوم نیست به چی داشتم فک میکردممم!
تهیونگ که از حالت چهره ی جونگکوک فهمیده بود داره دروغ میگه فقط سعی کرد خودش رو عادی نشون بده و با آرامش گفت:
_ نکنه داشتی راجب دوس پسر سابقت فکر میکردی پسررر؟
جونگکوک درجا فهمید که تهیونگ متوجه شده که بهش دروغ گفته پس فقط لبخندی زد و گفت:
_ترجیح میدم راجبش حرف نزنم
تهیونگ که متوجه معذب بودن جونگکوک شده بود فقط سری تکون داد و با صدای مهربونی، آروم به جونگکوک گفت:
_کارای ترخیصت رو انجام دادم
_الکس...کجاعه پس؟نمیخواد بیاد...؟
تهیونگ که دید جونگکوک چقدر نگران دوستشه، تصمیم گرفت ارومش کنه و با شوخ طبعی خیالش رو راحت کنه پس با تکخندی جوابش رو داد:
_نگران اون دوست عزیز تر از جانت نباش، تو خونه منتظر حضور گرم جناب عالیه!
جونگکوک جوابی به تهیونگ نداد...ولی توی ذهن خودش داشت فکر میکرد چطوری باید با الکس رو به رو شه...نباید کار سختی میبود ولی اون پسر، جونگکوک رو توی شرایط بدی دیده بود...
تهیونگ که متوجه حال جونگکوک شد به سمتش برگشت و یه دستش رو روی شونه ی سمت راست پسر مقابلش و با زدن روی شونه ش به آرومی زمزمه کرد:
_جونگکوک؟
جونگکوک که متوجه صدای تهیونگ شد سرش رو بلند کرد.
_بله؟
تهیونگ که فهمید توجه جونگکوک رو جلب کرد با لبخند واضحی سعی کرد بهش اطمینان بده...
#BTS#ARMY#Namjoon#Jin#Suga#Jimin#Taehyung#Jungkook#Jhope#Army_forever#BTS_forever#Love_yourself#There_is_no_next_person##I_purple_you#Purple_ocean#The_biggest_boy_band_in_the_world#mood#love#fake#butter#INTJ#INFP#INFJ#ISTP#ISFP#ENFP#ENFJ#ENTJ#ESTJ#ENTP#INTP#KIM#JEON#RM#HOSEOK#K_POP#Tipe#mbti#hot#text#biyfriend#girlfriend#fake_love#fake#taekook
#بیتیاس#کیمتهیونگ#جئونجونگکوک#کیمنامجون#کیمسوکجین#مینیونگی#جانگهوسوک#پارکجیمین#بانی#جیهوپ#ارام#شوگا#جین#ورلدوایدهندسام#کیپاپ#کره#کرهجنوبی#امبیتیای#ارمی#باتر#داینامایت#موسیقی#پاپ#رپ#اپرا#ساکسیفون#فیک#تهکوک#کوکوی#یونمین#نامجین
۳.۸k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.