فیک فداکاری پارت 9
شام رو میز چیدم شوگا از حموم اومد رفت تو اتاق لباس پوشیداومد
ا. ت: میخوای موهاتو سشوار کنم
شوگا : اره
ا. ت: پس برو بشین تا من بیام
شوگا : باشه
غذا رو بخاری گذاشتم
سشوار زدم به برق گذاشتم رو میز سرشو اول با سشوار خشک کردن حوله آویزون کردم سرشو با سشوار خشک کردم
شوگا: ا. ت بغض کردی
ا. ت( بغضش ترکید( : دلم واست تنگ شد
پاشد بغلم کرد
شوگا: منم
رفتیم شام خوردیم
شوگا : دستت درد نکنه، خیلی حال داد
ا. ت: خواهش
رفتیم رو مبل نشستیم نیم ساعت گذشت رفتم کیک آوردم
ا. ت: میخوای موهاتو سشوار کنم
شوگا : اره
ا. ت: پس برو بشین تا من بیام
شوگا : باشه
غذا رو بخاری گذاشتم
سشوار زدم به برق گذاشتم رو میز سرشو اول با سشوار خشک کردن حوله آویزون کردم سرشو با سشوار خشک کردم
شوگا: ا. ت بغض کردی
ا. ت( بغضش ترکید( : دلم واست تنگ شد
پاشد بغلم کرد
شوگا: منم
رفتیم شام خوردیم
شوگا : دستت درد نکنه، خیلی حال داد
ا. ت: خواهش
رفتیم رو مبل نشستیم نیم ساعت گذشت رفتم کیک آوردم
۱۷.۰k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.