پارت ۶۰
پارت ۶۰
ددی_فاکر
کوک:: کجا بودی...
جونگ میونگ:: مثل همیشه هیجا
کوک پوز خندی زد و بهش خیره شد...
جونگ میونگ:: از قدرت ب زِلت کشیده شدنت توسطه کیم ساناکو اصلا چیزه خوبی نیست...
کوک:: کیم؟!
جونگ میونگ:: آره کیم ساناکووه
کوک:: مهم نیست
جونگ میونگ:: اینم باید ب گور بفرستم
کوک:: دست بردار
جونگ میونگ:: چاییتو بخور
کوک:: چند سالی بود ک غیبت زده...بعد اون حادثه
جونگ میونگ:: کیم ساناکو رو چرا گوشه پرو بالت نگه داشتی بعد اون اتفاقات؟!
کوک:: اون بی گناهه...
جونگ میونگ:: بی گناهان هم برای اینکه ب هدفت برسی باید قربانی شن،همیشه همینو میگفتی یادته
کوک:: خیلی آدم بی گناه کشته شد...من ب اهدافم رسیده بودم نیازی ب قربانی کردن ساناکو نبود
جونگ میونگ:: ولی ساناکو همه اون اهدافتو ازت گرفت!
کوک:: بلاخره همه شکستو همیشه تجربه میکنن
جونگ میونگ:: تو حق تجربه کردنشو نداری
کوک:: جونگ میونگ...
جونگ میونگ چرخی زد و رفت پشت کوک ک رو صندلی نشسته بود ایستاد
دستاشو رو شونه هاش گذاشت و سرشو برد در گوشش و زمزمه کرد...
جونگ میونگ:: دستور پدر ک یادته!
کوک:: آره...
جونگ میونگ:: واسه همینه ک مجردی مگ ن😏
کوک:: تویی ک هیچوقت نبودی چطور از همه چی باخبری
جونگ میونگ:: منو دست کم گرفتی کوک...
جونگ میونگ خنده عجیبی کرد و از تو بالکن ب داخل عمارت رفت
همینجوری ک راه میرفت پیرهنشو درمیاورد و رفت سمت حموم...
..............................................................................
ساناکو:: بار؟! عااممم شاید...
سوبین:: همش یه شبههه
آنا:: خواهش میکنمممم
سوبین:: یااااااا نونااااا نگا کن آنااااااا دلش میخواد بیاد
ساناکو:: باز همون جور زر زد😐
آنا:: خب شب بریم بار
ساناکو:: اوکی اصن
آنا:: سوبیناااا من لباس باز میخام
سوبین:: چشم
بعدشم دست همو گرفتن رفتن
ساناکو تعجب کرده بود
ساناکو:: ریدم تو رابطتون😐😐
#dasam
https://splus.ir/dadifaker
https://splus.ir/dadifaker
https://splus.ir/dadifaker
بی شرایط
ددی_فاکر
کوک:: کجا بودی...
جونگ میونگ:: مثل همیشه هیجا
کوک پوز خندی زد و بهش خیره شد...
جونگ میونگ:: از قدرت ب زِلت کشیده شدنت توسطه کیم ساناکو اصلا چیزه خوبی نیست...
کوک:: کیم؟!
جونگ میونگ:: آره کیم ساناکووه
کوک:: مهم نیست
جونگ میونگ:: اینم باید ب گور بفرستم
کوک:: دست بردار
جونگ میونگ:: چاییتو بخور
کوک:: چند سالی بود ک غیبت زده...بعد اون حادثه
جونگ میونگ:: کیم ساناکو رو چرا گوشه پرو بالت نگه داشتی بعد اون اتفاقات؟!
کوک:: اون بی گناهه...
جونگ میونگ:: بی گناهان هم برای اینکه ب هدفت برسی باید قربانی شن،همیشه همینو میگفتی یادته
کوک:: خیلی آدم بی گناه کشته شد...من ب اهدافم رسیده بودم نیازی ب قربانی کردن ساناکو نبود
جونگ میونگ:: ولی ساناکو همه اون اهدافتو ازت گرفت!
کوک:: بلاخره همه شکستو همیشه تجربه میکنن
جونگ میونگ:: تو حق تجربه کردنشو نداری
کوک:: جونگ میونگ...
جونگ میونگ چرخی زد و رفت پشت کوک ک رو صندلی نشسته بود ایستاد
دستاشو رو شونه هاش گذاشت و سرشو برد در گوشش و زمزمه کرد...
جونگ میونگ:: دستور پدر ک یادته!
کوک:: آره...
جونگ میونگ:: واسه همینه ک مجردی مگ ن😏
کوک:: تویی ک هیچوقت نبودی چطور از همه چی باخبری
جونگ میونگ:: منو دست کم گرفتی کوک...
جونگ میونگ خنده عجیبی کرد و از تو بالکن ب داخل عمارت رفت
همینجوری ک راه میرفت پیرهنشو درمیاورد و رفت سمت حموم...
..............................................................................
ساناکو:: بار؟! عااممم شاید...
سوبین:: همش یه شبههه
آنا:: خواهش میکنمممم
سوبین:: یااااااا نونااااا نگا کن آنااااااا دلش میخواد بیاد
ساناکو:: باز همون جور زر زد😐
آنا:: خب شب بریم بار
ساناکو:: اوکی اصن
آنا:: سوبیناااا من لباس باز میخام
سوبین:: چشم
بعدشم دست همو گرفتن رفتن
ساناکو تعجب کرده بود
ساناکو:: ریدم تو رابطتون😐😐
#dasam
https://splus.ir/dadifaker
https://splus.ir/dadifaker
https://splus.ir/dadifaker
بی شرایط
۱۳.۱k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.