چنگ در گلوی اینترنت گذاشته اید که چه؟
چنگ در گلوی #اینترنت گذاشته‌اید که چه؟
سنگ به پنجره‌ی #دانایی می‌کوبید چرا؟
چه‌چیزی در آن پشت و پستوها دارید که این‌همه از #فضای_مجازی می‌ترسید؟!
هیچ عاقلی با مردمِ عصبانی، کَل‌کَل نمی‌کند.
کاش کمی تاریخ می‌خواندید. نمی‌گویم تاریخِ باستان که می‌دانم شما به آن آلرژی دارید. کهیر می‌زنید. ورم می‌کنید و البته وحشت!
کاش همین تاریخ معاصر را می‌خواندید. همین صدسالِ گذشته را. اما شوربختی این است که شما و امثال شما اهل خواندن نیستید. نخوانده می‌نویسید. ناشنیده می‌گویید. بدجور عادت کرده‌اید به حاضر‌خوریِ دکترهای کتاب نخوانده! ملاهای معلم ندیده‌ی سه قورت و نیم باقی!
کاش تاریخ معاصر را مرور می‌کردید تا نتیجه‌ی رویارویی و دشمنی خودتان را با علم و آگاهی ببینید! تاریخ می‌گوید شما همیشه دشمن تکنولوژی و توسعه بوده‌اید. نوچِ نوآوری بوده‌اید.
مگر شما نبودید که با شناسنامه مخالفت کردید؟ مگر نگفتید شناسنامه توطئه‌ی اجنبی است برای این‌که نام متعلقین شما را بفهمد!
آیا الان خودتان سجل ندارید؟ متعلقه و صبیه‌تان چطور؟ هنوز نام همشیره‌تان از اسرار است آیا؟
مگر شما نبودید که با دوش حمام مخالفت کردید؟ چه نتیجه‌ای گرفتید؟ نگاهی به حمام خانه‌های‌تان بکنید. کو خزینه؟ وقتی که زیر دوش‌های جِسی ایتالیایی تن به گرمای آب می‌سپارید، یاد آرید از مبارزه‌ای که با حمام کردید. وقتی که در وان‌های مارک شاینی ریلکس می‌کنید خزینه فراموش نشود حضرات!
مگر شما نبودید که سر قضیه‌ی واکسیناسیونِ عمومی، خون به دل امیرکبیر کردید؟ بازوی خودتان را نگاه کنید. جوش‌گاهِ چند واکسن روی بازوی‌تان است؟ رطب خورده‌های منع رطب کرده!
یادتان هست که از دوچرخه چه هیولایی ساختید؟ آن دو سه تکه آهن و زنجیر و رکاب را گفتید مَرکَب جن. نگاهی به انبار منزل‌تان بکنید. دوچرخه‌ی بچه‌ها را می‌بینید؟
هنوز هم از مدرسه کینه دارید؟ چه کردید با میرزاحسن‌رشدیه؟!
شما از اول هم با دانش دشمنی داشتید. نتیجه‌ی دشمنی‌تان چه شد؟ غیر از این‌است که این روزها به‌دنبال مدرسه‌ی دل‌خواه برای آقازاده‌های‌تان، مدرسه تاسیس می‌کنید!
مگر شما نبودید که گفتید رادیو جعبه‌ی شیطان است؟ تلویزیون را مگر شما تکفیر نکردید؟ چرا الان این‌همه زور می‌زنید که صدای‌تان از جعبه‌ی شیطان شنیده شود؟ چه‌طور است که حالا از دَم به‌قول ما «بِنِشین» تلویزیون شده‌اید؟
مگر شما نبودید که کتب مرجع پزشکی را به آتش کشیدید؟ پس چرا تا مزاج‌تان بالا و پایین می‌شود آسیمه‌سر می‌روید آن ور آب و ولو می‌شوید زیر دست همان پزشکانی که این کتاب‌ها را نوشته‌اند؟
مگر شما نبودید که گفتید بستن کمربند ایمنی حرام است، چون باعث جلوگیری از قضا و قدر می‌شود؟ نگاهی به‌خودتان بکنید، پشت رُل شاسی بلندهای کره‌ایِ خودتان را چرا به صندلی «تَنگ» کرده‌اید؟ قضا به‌فرق سرتان بزند چرا مانع تحقق قضا و قدر الهی می‌شوید؟
دهه‌ی شصت یادتان هست؟ شما بودید که می‌گفتید چه معنا دارد در کشوری که جوانانش شهید می‌شوند، مردمش شطرنج بازی کنند! آیا هنوز معتقدید که شطرنج هم قمار است؟ محض اطلاع‌تان این‌که این روزها برای بزرگ‌داشت شهیدان همیشه جاویدِ وطن، مسابقه‌ی شطرنج برگزار می‌کنند!
مگر شما نبودید که ویدئو را قدغن کردید؟ یادتان رفته است یک‌زمانی در این کشور، کشتن آدم جرم‌اش از حمل و نگهداری دستگاه ویدئو سبک‌تر بود. چه‌طور شد که بعد از دو دهه، ویدئو را فراموش کردید و شد یکی از لوازم جهیزیه دختران‌تان!
مگر شما نبودید که با تانک و زره‌پوش از روی دیش‌ها و گیرنده‌های ماهواره رد شدید؟ چه نتیجه‌ای گرفتید؟ ماهواره را ریشه‌کن کردید؟ سرتان را از پنجره‌ی ماشین‌تان بیرون بیاورید و پشت پنجره‌ی آسمان‌خراش‌های تهران را ببینید، دیش‌ها چه رشد و رویشی کرده‌اند!
مگر همین چندسال پیش آن سَلَف سفیه شما نبود که حکم به حُرمت تلگرام داد و بعد معلوم شد که خودش چه عنصرِ حرمت‌شکنی بوده است. مبارزه‌ی شما با تلگرام مگر نشد حکایت مگس و عرصه‌ی سیمرغ؟ چرا با بی‌تدبیری عِرض خود می‌برید؟
نگاهی به برنامه‌های گوشی‌های اپل روی میزِ کارتان بکنید، آن اپلیکیشنِ آبی در گوشی شما چه می‌کند؟
هیچ نتیجه‌ی تقابل خودتان را با الزامات جهانِ نوین سنجیده‌اید؟ مردودید. با هیچ شهریوری هم پاک و مطهر نمی‌شوید!
کاروان تمدن و توسعه با سرعت و قدرت در حال عبور است
چرا مثل بچه‌های شر و شرور کنار ریل ایستاده و به‌سوی ترن توسعه، سنگ پرتاب می‌کنید؟
کدام قطار را، کدام ریل را به‌خاطر پرتاب سنگِ آدم ابلهی تعطیل کرده‌اند؟
گذشته را و گذشتگان خود را یاد کنید. هیچ شنیده‌اید که گفته‌اند:
هر که ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
در راستای #تجدد
سنگ به پنجره‌ی #دانایی می‌کوبید چرا؟
چه‌چیزی در آن پشت و پستوها دارید که این‌همه از #فضای_مجازی می‌ترسید؟!
هیچ عاقلی با مردمِ عصبانی، کَل‌کَل نمی‌کند.
کاش کمی تاریخ می‌خواندید. نمی‌گویم تاریخِ باستان که می‌دانم شما به آن آلرژی دارید. کهیر می‌زنید. ورم می‌کنید و البته وحشت!
کاش همین تاریخ معاصر را می‌خواندید. همین صدسالِ گذشته را. اما شوربختی این است که شما و امثال شما اهل خواندن نیستید. نخوانده می‌نویسید. ناشنیده می‌گویید. بدجور عادت کرده‌اید به حاضر‌خوریِ دکترهای کتاب نخوانده! ملاهای معلم ندیده‌ی سه قورت و نیم باقی!
کاش تاریخ معاصر را مرور می‌کردید تا نتیجه‌ی رویارویی و دشمنی خودتان را با علم و آگاهی ببینید! تاریخ می‌گوید شما همیشه دشمن تکنولوژی و توسعه بوده‌اید. نوچِ نوآوری بوده‌اید.
مگر شما نبودید که با شناسنامه مخالفت کردید؟ مگر نگفتید شناسنامه توطئه‌ی اجنبی است برای این‌که نام متعلقین شما را بفهمد!
آیا الان خودتان سجل ندارید؟ متعلقه و صبیه‌تان چطور؟ هنوز نام همشیره‌تان از اسرار است آیا؟
مگر شما نبودید که با دوش حمام مخالفت کردید؟ چه نتیجه‌ای گرفتید؟ نگاهی به حمام خانه‌های‌تان بکنید. کو خزینه؟ وقتی که زیر دوش‌های جِسی ایتالیایی تن به گرمای آب می‌سپارید، یاد آرید از مبارزه‌ای که با حمام کردید. وقتی که در وان‌های مارک شاینی ریلکس می‌کنید خزینه فراموش نشود حضرات!
مگر شما نبودید که سر قضیه‌ی واکسیناسیونِ عمومی، خون به دل امیرکبیر کردید؟ بازوی خودتان را نگاه کنید. جوش‌گاهِ چند واکسن روی بازوی‌تان است؟ رطب خورده‌های منع رطب کرده!
یادتان هست که از دوچرخه چه هیولایی ساختید؟ آن دو سه تکه آهن و زنجیر و رکاب را گفتید مَرکَب جن. نگاهی به انبار منزل‌تان بکنید. دوچرخه‌ی بچه‌ها را می‌بینید؟
هنوز هم از مدرسه کینه دارید؟ چه کردید با میرزاحسن‌رشدیه؟!
شما از اول هم با دانش دشمنی داشتید. نتیجه‌ی دشمنی‌تان چه شد؟ غیر از این‌است که این روزها به‌دنبال مدرسه‌ی دل‌خواه برای آقازاده‌های‌تان، مدرسه تاسیس می‌کنید!
مگر شما نبودید که گفتید رادیو جعبه‌ی شیطان است؟ تلویزیون را مگر شما تکفیر نکردید؟ چرا الان این‌همه زور می‌زنید که صدای‌تان از جعبه‌ی شیطان شنیده شود؟ چه‌طور است که حالا از دَم به‌قول ما «بِنِشین» تلویزیون شده‌اید؟
مگر شما نبودید که کتب مرجع پزشکی را به آتش کشیدید؟ پس چرا تا مزاج‌تان بالا و پایین می‌شود آسیمه‌سر می‌روید آن ور آب و ولو می‌شوید زیر دست همان پزشکانی که این کتاب‌ها را نوشته‌اند؟
مگر شما نبودید که گفتید بستن کمربند ایمنی حرام است، چون باعث جلوگیری از قضا و قدر می‌شود؟ نگاهی به‌خودتان بکنید، پشت رُل شاسی بلندهای کره‌ایِ خودتان را چرا به صندلی «تَنگ» کرده‌اید؟ قضا به‌فرق سرتان بزند چرا مانع تحقق قضا و قدر الهی می‌شوید؟
دهه‌ی شصت یادتان هست؟ شما بودید که می‌گفتید چه معنا دارد در کشوری که جوانانش شهید می‌شوند، مردمش شطرنج بازی کنند! آیا هنوز معتقدید که شطرنج هم قمار است؟ محض اطلاع‌تان این‌که این روزها برای بزرگ‌داشت شهیدان همیشه جاویدِ وطن، مسابقه‌ی شطرنج برگزار می‌کنند!
مگر شما نبودید که ویدئو را قدغن کردید؟ یادتان رفته است یک‌زمانی در این کشور، کشتن آدم جرم‌اش از حمل و نگهداری دستگاه ویدئو سبک‌تر بود. چه‌طور شد که بعد از دو دهه، ویدئو را فراموش کردید و شد یکی از لوازم جهیزیه دختران‌تان!
مگر شما نبودید که با تانک و زره‌پوش از روی دیش‌ها و گیرنده‌های ماهواره رد شدید؟ چه نتیجه‌ای گرفتید؟ ماهواره را ریشه‌کن کردید؟ سرتان را از پنجره‌ی ماشین‌تان بیرون بیاورید و پشت پنجره‌ی آسمان‌خراش‌های تهران را ببینید، دیش‌ها چه رشد و رویشی کرده‌اند!
مگر همین چندسال پیش آن سَلَف سفیه شما نبود که حکم به حُرمت تلگرام داد و بعد معلوم شد که خودش چه عنصرِ حرمت‌شکنی بوده است. مبارزه‌ی شما با تلگرام مگر نشد حکایت مگس و عرصه‌ی سیمرغ؟ چرا با بی‌تدبیری عِرض خود می‌برید؟
نگاهی به برنامه‌های گوشی‌های اپل روی میزِ کارتان بکنید، آن اپلیکیشنِ آبی در گوشی شما چه می‌کند؟
هیچ نتیجه‌ی تقابل خودتان را با الزامات جهانِ نوین سنجیده‌اید؟ مردودید. با هیچ شهریوری هم پاک و مطهر نمی‌شوید!
کاروان تمدن و توسعه با سرعت و قدرت در حال عبور است
چرا مثل بچه‌های شر و شرور کنار ریل ایستاده و به‌سوی ترن توسعه، سنگ پرتاب می‌کنید؟
کدام قطار را، کدام ریل را به‌خاطر پرتاب سنگِ آدم ابلهی تعطیل کرده‌اند؟
گذشته را و گذشتگان خود را یاد کنید. هیچ شنیده‌اید که گفته‌اند:
هر که ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
در راستای #تجدد
۱۱.۵k
۱۹ آبان ۱۴۰۱
