پارت ⁴ناناگومی
پارت ⁴ناناگومی
حالا قراره نانا شب پیش مگومی ژان بخوابه(منحرف نشیییدددد)کل شب تا صبح رو براتون میزارم
مگومی ویو
به همه شب بخیر گفتیم و رفتیم سمت اتاق من،از یه جهت خوشحال بودم ولی از یه طرف ناراحت چون من کسی رو به اتاقم راه نمیدادم، ولی چون اون یه دختر خوب بود و نمیتونستم حرف گوجو سنسی رو زیر سوال ببرم،مجبور شدم بگم اوک....
ویو نانا
چرا من باید با یه پسر بخوابم؟اخه گوجو ک...ی این چی بودددد؟
ولی چرا احساس میکنم این پسره بهم آرامش میدههه؟
آخه چرا من دارم به مگومی سان فک میکنمممم🤌🏼🗿؟
ویو آیسان:
شب شد و وقت خواب بود چون تو اتاق مگومی یدونه تخت بود(منحرفاااا)مگومی دوتا جا رو زمین انداخت💔😐
آخه دهنت مگومی
مگومی:آیسان دو دقیقه خفه شو من نمیتونم الان انجامش بدممم
آیسان: باش
ادامه.....
چون تشک ها بهم چسبیده بود مگومی و نانا همزمان خم شدن تا تشک هارو فاصله بدن که سرشون بهم خورد🤌🏼🥲
🚬😶🌫️🐾❤️🩹🗿🤝😐🥹🤦🏻♀️⚰️
مگ:ببخشید نانا ،خوبی؟
نانا:ببخشید مگومی خوبی؟
همزمان گفتن«💔🗿»
مگ:آره
نانا:اره
باز هم همزمان«⚰️🗿»
باهم خندیدن از اون خنده های خجالتی،
و خوابیدن تا صبححح
تمامممم❤️🩹🤝
لایک و فالو
حالا قراره نانا شب پیش مگومی ژان بخوابه(منحرف نشیییدددد)کل شب تا صبح رو براتون میزارم
مگومی ویو
به همه شب بخیر گفتیم و رفتیم سمت اتاق من،از یه جهت خوشحال بودم ولی از یه طرف ناراحت چون من کسی رو به اتاقم راه نمیدادم، ولی چون اون یه دختر خوب بود و نمیتونستم حرف گوجو سنسی رو زیر سوال ببرم،مجبور شدم بگم اوک....
ویو نانا
چرا من باید با یه پسر بخوابم؟اخه گوجو ک...ی این چی بودددد؟
ولی چرا احساس میکنم این پسره بهم آرامش میدههه؟
آخه چرا من دارم به مگومی سان فک میکنمممم🤌🏼🗿؟
ویو آیسان:
شب شد و وقت خواب بود چون تو اتاق مگومی یدونه تخت بود(منحرفاااا)مگومی دوتا جا رو زمین انداخت💔😐
آخه دهنت مگومی
مگومی:آیسان دو دقیقه خفه شو من نمیتونم الان انجامش بدممم
آیسان: باش
ادامه.....
چون تشک ها بهم چسبیده بود مگومی و نانا همزمان خم شدن تا تشک هارو فاصله بدن که سرشون بهم خورد🤌🏼🥲
🚬😶🌫️🐾❤️🩹🗿🤝😐🥹🤦🏻♀️⚰️
مگ:ببخشید نانا ،خوبی؟
نانا:ببخشید مگومی خوبی؟
همزمان گفتن«💔🗿»
مگ:آره
نانا:اره
باز هم همزمان«⚰️🗿»
باهم خندیدن از اون خنده های خجالتی،
و خوابیدن تا صبححح
تمامممم❤️🩹🤝
لایک و فالو
۳.۶k
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.