فیک ماجرای به هم رسیدنمان
پارت9:
ویو ا/ت: جیمین رفت خوراکی بگیره ولی گوشیش تو ماشین بود که دیدم یکی زنگ زد یه ریز نگاهی انداختم دیدم نوشته شوگا.نمیشناختم ولی جوابم ندادم که قطع کرد و یه پی ام داد نوشته بود: (جیمین ا/ت چیشد؟کوک بیهوشه ا/ت رو سریعتر بیهوش کن بیار دیگهه.)
وقتی خوندم از ترس سریع از ماشین پیاده شدم و یه جا قایم شدم به ته می زنگ زدم.مکالمه
ا/ت و ته می:
_:سلام ته می کجایی
~:سلام با تهیونگم تو ماشین چیزی شده؟
_:آره(همه ماجرارو خیلی سریع تعریف میکنه و تهیونگ هم میشنوه و گوشی رو از ته می میگیره)
#:ا/ت گوش کن استرس نداشته باش.اول بگو کجایی
_:من خیابون .....(خودتون یه چیزی تصور کنین)
#:خب برو سوار ماشین شو و خیلی طبیعی رفتار کن ماهم میایم و خودمون رو بهتون میرسونیم.فقط از آب یا یه چیز نوشیدنی چیزی نخور که بیهوش نشی.
_:باشه
پایان مکالمه.
ویو ا/ت:یه نفس عمیق کشیدم و سوار شدم.چند مین بعد جیمین اومد.
٪:بیا بگیر
_:ممنون
٪:بریم؟
_:اممم اول خوراکی رو بخوریم بعد بریم(میخواست وقت تلف کنه تا برسن)
٪:باشه.
ویو جیمین:یکم عجیب شده بود.نکنه بویی برده؟نه بابا.توی آب معدنی پودر بیهوش کننده ریخته بودم.آب رو بهش دادم.
٪:بخور
_:نه نمیخورم
٪:چرا؟
_:از اب معدنی خوشم نمیاد مزش حالمو بهم میزنه
٪:خوببب باشه
چه بدبختی دارم تو آب ریختم اینم نمیخوره.
چند مین بعد:ویو ا/ت: راه افتاد و برام یه پی ام اومد از طرف ته می بود گفت که ما پیداتون کردیم و داریم پشت سرتون میایم.
خوشحال شدم از حرفش و یه نفس راحتی کشیدم.
٪:چیزی شده؟
_:نه
٪:اوکی
ویو ا/ت: جیمین رفت خوراکی بگیره ولی گوشیش تو ماشین بود که دیدم یکی زنگ زد یه ریز نگاهی انداختم دیدم نوشته شوگا.نمیشناختم ولی جوابم ندادم که قطع کرد و یه پی ام داد نوشته بود: (جیمین ا/ت چیشد؟کوک بیهوشه ا/ت رو سریعتر بیهوش کن بیار دیگهه.)
وقتی خوندم از ترس سریع از ماشین پیاده شدم و یه جا قایم شدم به ته می زنگ زدم.مکالمه
ا/ت و ته می:
_:سلام ته می کجایی
~:سلام با تهیونگم تو ماشین چیزی شده؟
_:آره(همه ماجرارو خیلی سریع تعریف میکنه و تهیونگ هم میشنوه و گوشی رو از ته می میگیره)
#:ا/ت گوش کن استرس نداشته باش.اول بگو کجایی
_:من خیابون .....(خودتون یه چیزی تصور کنین)
#:خب برو سوار ماشین شو و خیلی طبیعی رفتار کن ماهم میایم و خودمون رو بهتون میرسونیم.فقط از آب یا یه چیز نوشیدنی چیزی نخور که بیهوش نشی.
_:باشه
پایان مکالمه.
ویو ا/ت:یه نفس عمیق کشیدم و سوار شدم.چند مین بعد جیمین اومد.
٪:بیا بگیر
_:ممنون
٪:بریم؟
_:اممم اول خوراکی رو بخوریم بعد بریم(میخواست وقت تلف کنه تا برسن)
٪:باشه.
ویو جیمین:یکم عجیب شده بود.نکنه بویی برده؟نه بابا.توی آب معدنی پودر بیهوش کننده ریخته بودم.آب رو بهش دادم.
٪:بخور
_:نه نمیخورم
٪:چرا؟
_:از اب معدنی خوشم نمیاد مزش حالمو بهم میزنه
٪:خوببب باشه
چه بدبختی دارم تو آب ریختم اینم نمیخوره.
چند مین بعد:ویو ا/ت: راه افتاد و برام یه پی ام اومد از طرف ته می بود گفت که ما پیداتون کردیم و داریم پشت سرتون میایم.
خوشحال شدم از حرفش و یه نفس راحتی کشیدم.
٪:چیزی شده؟
_:نه
٪:اوکی
۴.۴k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.