•°سناریو Part2
•°سناریو Part2
جیمین :چند ساعتی میشد که داشت تلویزیون میدید و خسته شد اومد تو اتاق و دیدی انقدر گریه کردی خوابت برده و تا اون صحنه رو دید قلبش پودر شد و اومد کنارت بغلت کرد با صدای آروم گفت :هی چاگیا ببخشید موچی کوچولو کنترلش رو از دست داد و بوسیدت:)
جی هوپ : رعد دعوا خیلی پکر بود و خیلی ناراحت
تو حال خودش بود که صدای واز شدن در بالاکن اومد و ترسیده از جاش بلند شد اومد ودرد اتاق دید در اتاق قفله و بزور در رو شکست اومد سریع گرفتت و کشوندت بالا تو اتاق و گفت :دختره ی روانی دیوونه ای داشتی چه غلطی میکردی
ا/ت: خودت گفتی کاشکی میمردی جی هوپ خیلی آروم میره تو بغل ا/ت و بلندش میکنه میبره تو اون یکی اتاق و رو تخت مزارتش و آروم تو بغل هم میخوابن
تهیونگ: داشت به دیوار نگا میکرد و یه لحظه به خودش اومد و دید هیچ صدایی نمیاد سریع رفت تو اتاق و دید ا/ت یونتان رو بغل کردی و داری نازش میکنی چشات به خاطر گریه قرمزه اومد پیشت و گفت :نظرته با هم آشتی کنیم
)جواب با خودتون)
کوکی : دیگه نمیتونست گریت رو تحمل کنه و اومد تو اتاق و گفت :هوی گریه نکن
ا/ت :به توچ.....
و کوکی ا/ت رو میبوسه :))
جیمین :چند ساعتی میشد که داشت تلویزیون میدید و خسته شد اومد تو اتاق و دیدی انقدر گریه کردی خوابت برده و تا اون صحنه رو دید قلبش پودر شد و اومد کنارت بغلت کرد با صدای آروم گفت :هی چاگیا ببخشید موچی کوچولو کنترلش رو از دست داد و بوسیدت:)
جی هوپ : رعد دعوا خیلی پکر بود و خیلی ناراحت
تو حال خودش بود که صدای واز شدن در بالاکن اومد و ترسیده از جاش بلند شد اومد ودرد اتاق دید در اتاق قفله و بزور در رو شکست اومد سریع گرفتت و کشوندت بالا تو اتاق و گفت :دختره ی روانی دیوونه ای داشتی چه غلطی میکردی
ا/ت: خودت گفتی کاشکی میمردی جی هوپ خیلی آروم میره تو بغل ا/ت و بلندش میکنه میبره تو اون یکی اتاق و رو تخت مزارتش و آروم تو بغل هم میخوابن
تهیونگ: داشت به دیوار نگا میکرد و یه لحظه به خودش اومد و دید هیچ صدایی نمیاد سریع رفت تو اتاق و دید ا/ت یونتان رو بغل کردی و داری نازش میکنی چشات به خاطر گریه قرمزه اومد پیشت و گفت :نظرته با هم آشتی کنیم
)جواب با خودتون)
کوکی : دیگه نمیتونست گریت رو تحمل کنه و اومد تو اتاق و گفت :هوی گریه نکن
ا/ت :به توچ.....
و کوکی ا/ت رو میبوسه :))
۸.۲k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.