𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝²⁰
وزیر کیم :بله قربان ؟
امپراطور :اون کاری رو که بهت گفتم انجام بدی رو برای درباریان شرح بده !
وزیر کیم که تا به حال سکوت کرده بود گفت :سرورم طبق دستور شما من کلاغ های مرده رو به کالبد شکافان دادم و طبق بررسی هاشون متوجه شدیم که اونها با زهر کشنده ای مردن !
امپراطور بر تختش مینشیند و میگوید :شما مثل اینکه فراموش کردین اون ازدواج سر گرفته و اون دختر عروس منه ! اینکه این توطئه باز چه کسی بوده رو به بخش تحقیقات میسپرم اما باحرف های شما درمورد تصمیم خاندان سلطنتی چجوری برخورد کنم ؟!
درباریان بعد از ستودن امپراطور جلویش زانو زدن و طلب پوزش کردن !
...............................................
سویا در حال شمشیر زنی بود که از پشت درخت صدایی شنید ...شمشیرش را گرفت و زیر گردن مرد مقابلش گذاشت ...
جیمین رویش را برگرداند و گفت :دختر داری چیکار میکنی منم !
سویا سرش را پایین انداخت و شمشیرش را قلاف کرد و زیر لب گفت :معذرت میخوام ...
جیمین :الان این اصلا مهم نیست بانو !
سویا : مسئله ای پیش اومدی ؟
جیمین شانه های سویارا میگیرد و به چشمانش نگاه میکند ...بعد از سه دقیقه زبان باز می کند و میگوید:
_پایان فلش بک_
هایون : خببب پسره چی گفت سمییی؟
تهیونگ لبخند ملیحی زد و گفت : متاسفانه تا همینجا ترجمه کردم🤓
جونگکوک : تو که اینقدر نابلدی غلط میکنی...
تهیونگ پرید وسط حرفشو گفت : اوکی دیگه ترجمه نمیکنم واستون🙂
جونگکوک : گلم دلگیر نشو فقط یه نکته ظریفی که هست اینه که ما بخاطر کار تو اینجاییم😐
تهیونگ خواست چیزی بگه که گوشی کوک زنگ خورد ...
کوک :الو سلام نامجون هیونگ ...
نامجون :دست هایونو بگیر از استادیو خارج شو ... بدون هیچ مکث و توقفی برو سمت خونشون و تا بالا همراهیش کن ...
کوک :چرا !؟
نامجون:یه مرد مسلح نزدیک یه هفتست که داره تعقیبش میکنه!
#Park_Jiyoon
#Tnanlmoquilication
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝²⁰
وزیر کیم :بله قربان ؟
امپراطور :اون کاری رو که بهت گفتم انجام بدی رو برای درباریان شرح بده !
وزیر کیم که تا به حال سکوت کرده بود گفت :سرورم طبق دستور شما من کلاغ های مرده رو به کالبد شکافان دادم و طبق بررسی هاشون متوجه شدیم که اونها با زهر کشنده ای مردن !
امپراطور بر تختش مینشیند و میگوید :شما مثل اینکه فراموش کردین اون ازدواج سر گرفته و اون دختر عروس منه ! اینکه این توطئه باز چه کسی بوده رو به بخش تحقیقات میسپرم اما باحرف های شما درمورد تصمیم خاندان سلطنتی چجوری برخورد کنم ؟!
درباریان بعد از ستودن امپراطور جلویش زانو زدن و طلب پوزش کردن !
...............................................
سویا در حال شمشیر زنی بود که از پشت درخت صدایی شنید ...شمشیرش را گرفت و زیر گردن مرد مقابلش گذاشت ...
جیمین رویش را برگرداند و گفت :دختر داری چیکار میکنی منم !
سویا سرش را پایین انداخت و شمشیرش را قلاف کرد و زیر لب گفت :معذرت میخوام ...
جیمین :الان این اصلا مهم نیست بانو !
سویا : مسئله ای پیش اومدی ؟
جیمین شانه های سویارا میگیرد و به چشمانش نگاه میکند ...بعد از سه دقیقه زبان باز می کند و میگوید:
_پایان فلش بک_
هایون : خببب پسره چی گفت سمییی؟
تهیونگ لبخند ملیحی زد و گفت : متاسفانه تا همینجا ترجمه کردم🤓
جونگکوک : تو که اینقدر نابلدی غلط میکنی...
تهیونگ پرید وسط حرفشو گفت : اوکی دیگه ترجمه نمیکنم واستون🙂
جونگکوک : گلم دلگیر نشو فقط یه نکته ظریفی که هست اینه که ما بخاطر کار تو اینجاییم😐
تهیونگ خواست چیزی بگه که گوشی کوک زنگ خورد ...
کوک :الو سلام نامجون هیونگ ...
نامجون :دست هایونو بگیر از استادیو خارج شو ... بدون هیچ مکث و توقفی برو سمت خونشون و تا بالا همراهیش کن ...
کوک :چرا !؟
نامجون:یه مرد مسلح نزدیک یه هفتست که داره تعقیبش میکنه!
#Park_Jiyoon
#Tnanlmoquilication
۲.۵k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.