خانواده ی من
خانواده ی من
پارت ۱۱💎
🔵وضعیت
سرکان جانر رو برد بیمارستان و دکتر گفت پای جانر یه تَرَک کوچیک خورده که تا یکی دو هفته ی آینده خوب میشه ولی تا ۲ روز دیگه نباید روش فشار زیادی بیاره یعنی بدوئه و از این جور ورزش ها
بچه ها داشتن آسدور رو میرسوندن خونه و وقتی رسیدن همون موقع سروکله ی آیبر پیدا شد
سرکان : آسدور تو گفتی ما به کسی چیزی نگیم ولی آیبر الان اومد که
آسدور : مهم نیست من خودم میخواستم واسه ی آیبر تعریف کنم
جانر : خب پس باشه
🔻آیبر یه پیراهن آستین کوتاه پوشیده بود که تا بالای زانوش بود و دامنش چین چینی بود یاسی رنگ بود و روی کمرش یه پاپیون میخورد (خیلی بهش میومد) موهای بورش هم فرفری کرده بود و بهشون یه گل سر ستاره ای بنفش زده بود که برق میزد و یه جعبه ی خوشگل صورتی دستش بود و داشت میومد.
آسدور از ماشین پیاده شد و به سمت آیبر رفت
سرکان : پسر آیبر چقدر خوشگل شده
جانر : اوهوم ناز شده ، صبر کن ببینم منظورت چی بود ؟
سرکان : نمیدونم چه چند روزیه که تو کوکشم خیلی دختر شیرین و نازیه فکر کنم ازش خوشم میاد . ببین من همه چیمو بهت میگم ولی تو بهم نمیگی و فکر میکنی متوجه نمیشم اما تو هم از آسدور خوشت میاد
جانر : آره از آسدور خیلی زیاد خوشم میاد ولی حتی نمیتونم بهش اعتراف کنم البته اول باید از جیدا جدا بشم و بعد سعی کنم آدم خوبی بشم تا نظرش در موردم عوض بشه البته باید نظر داداش هاش هم راجبم تغییر بدم چونکه اونا هم خیلی اذیت کردم و رسما ازم متنفرن . اوف ای کاش پل های پشت سرمو انقدر خراب نمیکردم که الان اینجوری بشه
سرکان : آره منم فکر کنم باید همینکارو بکنم منم خیلی اذیتشون کردم واسه اینکه به چشمش بیام باید تغییر کنم خیلی ولی آیبر مثل آسدور نیست یه بار بهش گفتم بریم قهوه بخوریم باهم یه سیلی خوابوند زیر گوشم بعدش کل آب بطریشو رو سرم ریخت به پامم لگد زد و رفت وقتی هم داشت میرفت بهم گفته مرتیکه ی کثافت روانی
جانر : 😂😂پسر فکر کرده داری اذیتش میکنی
سرکان : اره احتمالا
آیبر : آسدور تو الان از ماشین اون کثافت کودن پیاده شدی ؟؟
آسدور : آره ، اما اونطور که فکر میکنی نیست جریانش مفصله واست تعریف میکنم . دختر چقدر خوشگل شدی داشتی میومدی خونه ی ما ؟
آیبر : مرسی جونم آره میخوام باهم تکلیف ریاضی رو حل کنیم و بعدش هم بریم خرید . ببین واست چی آوردم ^شیرینی های مورد علاقه ی آسدور^
آسدور : وای عاشقتم آیبر باشه بیا بریم
آیبر : اما باید همه چیزو تعریف کنی واسم
اسدور : باشه تو فقط کافیه که بهم از اینا بدی بعد هر چی بخوای رو بهت میگم بیا بریم تو
جانر : بازم ممنونم که کمکم کردی
آسدور : خواهش میکنم کاری نکردم خداحافظ
آسیه : دخترم تو معلوم هست کجایی زنگ میزنم میگه در دسترس نمیباشد نگرانت شدم خب ...
پارت ۱۱💎
🔵وضعیت
سرکان جانر رو برد بیمارستان و دکتر گفت پای جانر یه تَرَک کوچیک خورده که تا یکی دو هفته ی آینده خوب میشه ولی تا ۲ روز دیگه نباید روش فشار زیادی بیاره یعنی بدوئه و از این جور ورزش ها
بچه ها داشتن آسدور رو میرسوندن خونه و وقتی رسیدن همون موقع سروکله ی آیبر پیدا شد
سرکان : آسدور تو گفتی ما به کسی چیزی نگیم ولی آیبر الان اومد که
آسدور : مهم نیست من خودم میخواستم واسه ی آیبر تعریف کنم
جانر : خب پس باشه
🔻آیبر یه پیراهن آستین کوتاه پوشیده بود که تا بالای زانوش بود و دامنش چین چینی بود یاسی رنگ بود و روی کمرش یه پاپیون میخورد (خیلی بهش میومد) موهای بورش هم فرفری کرده بود و بهشون یه گل سر ستاره ای بنفش زده بود که برق میزد و یه جعبه ی خوشگل صورتی دستش بود و داشت میومد.
آسدور از ماشین پیاده شد و به سمت آیبر رفت
سرکان : پسر آیبر چقدر خوشگل شده
جانر : اوهوم ناز شده ، صبر کن ببینم منظورت چی بود ؟
سرکان : نمیدونم چه چند روزیه که تو کوکشم خیلی دختر شیرین و نازیه فکر کنم ازش خوشم میاد . ببین من همه چیمو بهت میگم ولی تو بهم نمیگی و فکر میکنی متوجه نمیشم اما تو هم از آسدور خوشت میاد
جانر : آره از آسدور خیلی زیاد خوشم میاد ولی حتی نمیتونم بهش اعتراف کنم البته اول باید از جیدا جدا بشم و بعد سعی کنم آدم خوبی بشم تا نظرش در موردم عوض بشه البته باید نظر داداش هاش هم راجبم تغییر بدم چونکه اونا هم خیلی اذیت کردم و رسما ازم متنفرن . اوف ای کاش پل های پشت سرمو انقدر خراب نمیکردم که الان اینجوری بشه
سرکان : آره منم فکر کنم باید همینکارو بکنم منم خیلی اذیتشون کردم واسه اینکه به چشمش بیام باید تغییر کنم خیلی ولی آیبر مثل آسدور نیست یه بار بهش گفتم بریم قهوه بخوریم باهم یه سیلی خوابوند زیر گوشم بعدش کل آب بطریشو رو سرم ریخت به پامم لگد زد و رفت وقتی هم داشت میرفت بهم گفته مرتیکه ی کثافت روانی
جانر : 😂😂پسر فکر کرده داری اذیتش میکنی
سرکان : اره احتمالا
آیبر : آسدور تو الان از ماشین اون کثافت کودن پیاده شدی ؟؟
آسدور : آره ، اما اونطور که فکر میکنی نیست جریانش مفصله واست تعریف میکنم . دختر چقدر خوشگل شدی داشتی میومدی خونه ی ما ؟
آیبر : مرسی جونم آره میخوام باهم تکلیف ریاضی رو حل کنیم و بعدش هم بریم خرید . ببین واست چی آوردم ^شیرینی های مورد علاقه ی آسدور^
آسدور : وای عاشقتم آیبر باشه بیا بریم
آیبر : اما باید همه چیزو تعریف کنی واسم
اسدور : باشه تو فقط کافیه که بهم از اینا بدی بعد هر چی بخوای رو بهت میگم بیا بریم تو
جانر : بازم ممنونم که کمکم کردی
آسدور : خواهش میکنم کاری نکردم خداحافظ
آسیه : دخترم تو معلوم هست کجایی زنگ میزنم میگه در دسترس نمیباشد نگرانت شدم خب ...
۱۰.۹k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.