فیک میتونم عاشقت بشم پ۹
از هم دیگه جدا شدیم ودستمو گرفت و با خودش میبرد تازه به خودم اومدم دستمو از دستش کشیدم بیرون، بهم نگاه کرد
+چیکار میکنی؟
&باید باهام بیای
+من جای نمیام
&گفتم که باید بیای همین که گفتم
+ن.می.ام
اینو گفتم و بهش پشت کردم به راهم ادامه دادم که یه دفعه منو توی کولش انداخت
+هی ولم کننننن....میگم ولم کن
&داد های تو تاثیری نداره حالا هرچقدر میخوای داد بزن
+ولم کن باشه مثل آدم میام باهات ولم کن
روی زمین گذاشتم یه مشت به بازوش زدم و دنبالش راه افتادم
+این وقت شب کجا میریم؟
&بهت میگم
+ماشین نداری؟
&ماشینم داخل تعمییر گاه هست
+هوم چقدر بدشانس
&الان ببین کی بدشانسه
گوشیشو از جیبش درآورد و به یکی پیم داد بعد چند دیقه به یه سوپر مارکت رسیدم جلوی سوپر مارکت ایستاد و به خیابون نگاه میکرد
+الان ما باید اینجا منتظر چی باشیم؟
&یه دیقه صبر کن
+آه عجب گیری افتادم از دست این آدم
&من آدم نیستم
+هه درسته تو یه آدم روانی خلافکاری
&نوچ من خلافکار نیستم ولی روانی هستم
+اره معلو
&روانیه توام(با پوزخند)
بعد حرف زدنش یه ماشین جلومون ایستاد و با بوقش جونگ کوک سوارش شد و منتظر بهم نگاه کرد
جان:هی خوشگله نمیخوای سوار بشی؟
به چهرش که داخل ماشین بوگاتی نشسته بود نگاه کردم چهرش واسم آشنا میومد کمی دقت کردم و فهمیدم همون پسرست که وقتی ۴ سال پیش منو گرفته بودن نجاتم داد(فهمیدین کیه)
جان:هیییی میای یا برم؟
اخم کردم پامو به زمین کبوندم و دستامو توهم قفل کردم
جان:نمیای؟میخوای اینجا بدزدنت؟
+...
جان:برات مهم نیست؟
شونه هامو به بالا همایت کردم
جان:نمیخوای بنالی؟
اعصابمو بهم زد و رفتم طرفش موهای پر پشتش رو توی دستام گرفتم و کشیدم
جان:آیییی چته روانی
+اول از همه با من درست حرف میزنی فهمیدی؟
جان:ول کن روانی
این دفعه محکمتر کشیدم و داد زدم
+الان چی گفتمممم؟
جان:باشه باشه ولم کن
+بگو ببخشید
جان:چی؟
&داداش لوس بازی درنیار عذر خواهی کن تموم بشه
جان:من از این کوچولوعه عذر خواهی کنم؟
+هییییی کوچولو خودتی و هفت جدته فهمیدییییی؟
جان:باشه باشه ببخشید ولم کن
+چیکار میکنی؟
&باید باهام بیای
+من جای نمیام
&گفتم که باید بیای همین که گفتم
+ن.می.ام
اینو گفتم و بهش پشت کردم به راهم ادامه دادم که یه دفعه منو توی کولش انداخت
+هی ولم کننننن....میگم ولم کن
&داد های تو تاثیری نداره حالا هرچقدر میخوای داد بزن
+ولم کن باشه مثل آدم میام باهات ولم کن
روی زمین گذاشتم یه مشت به بازوش زدم و دنبالش راه افتادم
+این وقت شب کجا میریم؟
&بهت میگم
+ماشین نداری؟
&ماشینم داخل تعمییر گاه هست
+هوم چقدر بدشانس
&الان ببین کی بدشانسه
گوشیشو از جیبش درآورد و به یکی پیم داد بعد چند دیقه به یه سوپر مارکت رسیدم جلوی سوپر مارکت ایستاد و به خیابون نگاه میکرد
+الان ما باید اینجا منتظر چی باشیم؟
&یه دیقه صبر کن
+آه عجب گیری افتادم از دست این آدم
&من آدم نیستم
+هه درسته تو یه آدم روانی خلافکاری
&نوچ من خلافکار نیستم ولی روانی هستم
+اره معلو
&روانیه توام(با پوزخند)
بعد حرف زدنش یه ماشین جلومون ایستاد و با بوقش جونگ کوک سوارش شد و منتظر بهم نگاه کرد
جان:هی خوشگله نمیخوای سوار بشی؟
به چهرش که داخل ماشین بوگاتی نشسته بود نگاه کردم چهرش واسم آشنا میومد کمی دقت کردم و فهمیدم همون پسرست که وقتی ۴ سال پیش منو گرفته بودن نجاتم داد(فهمیدین کیه)
جان:هیییی میای یا برم؟
اخم کردم پامو به زمین کبوندم و دستامو توهم قفل کردم
جان:نمیای؟میخوای اینجا بدزدنت؟
+...
جان:برات مهم نیست؟
شونه هامو به بالا همایت کردم
جان:نمیخوای بنالی؟
اعصابمو بهم زد و رفتم طرفش موهای پر پشتش رو توی دستام گرفتم و کشیدم
جان:آیییی چته روانی
+اول از همه با من درست حرف میزنی فهمیدی؟
جان:ول کن روانی
این دفعه محکمتر کشیدم و داد زدم
+الان چی گفتمممم؟
جان:باشه باشه ولم کن
+بگو ببخشید
جان:چی؟
&داداش لوس بازی درنیار عذر خواهی کن تموم بشه
جان:من از این کوچولوعه عذر خواهی کنم؟
+هییییی کوچولو خودتی و هفت جدته فهمیدییییی؟
جان:باشه باشه ببخشید ولم کن
۳۲.۲k
۰۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.