سوزومه: ببین داداش منو به گوه خوردن انداختی
سوزومه: ببین داداش منو به گوه خوردن انداختی
لیلی: سوزومه پیک اول میخوای
سوزومه: مگه میشه نه اورد
ویو سوزومه
ساعت حوالی ساعت 12 رفتن زیاد مست نبودم جنیورم مثل من بود بلند شدم کمی جمو جور کردم رفتم اتاقم لباسمو با لباس خواب عوض کردمو خودمو رو تخت ولو کردم
«صبح»
با الارم گوشی بیدار شدم یکم سردرد داشتم بلند شدم رفتم سمت سرویس و کارهای لازم رو انجام دادم فرمم رو پوشیدمو موهامو دم اسبی از بالا بستم یه ارایش لایت کردمو رفتم سمت اشپزخونه از یخچال عسل برداشتمو با اب ولرم مخلوط کردمو خوردم رفتم نشستم سر میز جنیور هم اومد بعد خوردن صبحونه باهم سوار ماشین شدیمو رفتیم سمت مدرسه وقتی وارد مدرسه شدیم که دنیل اومد پیشمون
راستش میخوام یکم رابطمون گرم تر بشه هرچی نباشه اولین رابطمه
سوزومه: های دنی...... اوه اشکال نداره که اینجور صدات کنم
دنیل: سلام... هرجور راحتی صدام کن
سوزومه:(روبه جنیور) بعد مدرسه میبینمت
جنیور: اوم (رفت سمت کلاسش)
سوزومه: دنی وقتت خالیه
دنیل: اوم چطور
سوزومه: یه کافه خوب سراغ دارم امروز باهم بریم
دنیل: اوکی
سوزومه: ساعت چهار دنبالم بیا باهم بریم
دنیل: چــشم هرچی شما بگید
سوزومه: خب بعدا میبینمت
دنیل: بای بیب
سوزومه: بای
رفتم سمت کلاس وقتی وارد کلاس شدم مثل همیشه دخترا زود تر از من اومده بودن رفتم سمتشون
سوزومه: سلام
لیلی: علیک
سوزومه: سوفی رو دیدید
لیلی: سوزومه پیک اول میخوای
سوزومه: مگه میشه نه اورد
ویو سوزومه
ساعت حوالی ساعت 12 رفتن زیاد مست نبودم جنیورم مثل من بود بلند شدم کمی جمو جور کردم رفتم اتاقم لباسمو با لباس خواب عوض کردمو خودمو رو تخت ولو کردم
«صبح»
با الارم گوشی بیدار شدم یکم سردرد داشتم بلند شدم رفتم سمت سرویس و کارهای لازم رو انجام دادم فرمم رو پوشیدمو موهامو دم اسبی از بالا بستم یه ارایش لایت کردمو رفتم سمت اشپزخونه از یخچال عسل برداشتمو با اب ولرم مخلوط کردمو خوردم رفتم نشستم سر میز جنیور هم اومد بعد خوردن صبحونه باهم سوار ماشین شدیمو رفتیم سمت مدرسه وقتی وارد مدرسه شدیم که دنیل اومد پیشمون
راستش میخوام یکم رابطمون گرم تر بشه هرچی نباشه اولین رابطمه
سوزومه: های دنی...... اوه اشکال نداره که اینجور صدات کنم
دنیل: سلام... هرجور راحتی صدام کن
سوزومه:(روبه جنیور) بعد مدرسه میبینمت
جنیور: اوم (رفت سمت کلاسش)
سوزومه: دنی وقتت خالیه
دنیل: اوم چطور
سوزومه: یه کافه خوب سراغ دارم امروز باهم بریم
دنیل: اوکی
سوزومه: ساعت چهار دنبالم بیا باهم بریم
دنیل: چــشم هرچی شما بگید
سوزومه: خب بعدا میبینمت
دنیل: بای بیب
سوزومه: بای
رفتم سمت کلاس وقتی وارد کلاس شدم مثل همیشه دخترا زود تر از من اومده بودن رفتم سمتشون
سوزومه: سلام
لیلی: علیک
سوزومه: سوفی رو دیدید
۴۸
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.