عشقی که بهم دادی
"part 117"
هایییییییی
من زنده ام...!!!!!
و با یه پارت جدید اومدم
جوووووووون
..................
*زمان حال
*از زبان تهیونگ
یاد آهنگ someone like you افتادم
_ا.ت؟
+هوم؟
_هنوزم آهنگ someone like you رو داری؟
+آره چطور؟...ازین آهنگه خوشت نیومد؟
_چرا...ولی دوست دارم اون آهنگو بشنوم...چون یادگار عشقمون بود...یادته؟
*از زبان ا.ت
تمام این سال ها این آهنگ یادم بود اما
تهیونگ رو از توی خاطراتم حذف کردم اما اون هیچوق کمرنگ نشد...هیچوقت!
یک هفته بعد...
*فرودگاه سئول
*از زبان تهیونگ
پروازمون نشست
ا.ت خوابیده بود
هدفون رو آروم که روی گوشش کنار زدم
_خانم کوچولوی من نمیخواد بیدار شه؟!...هوم!!!
ا.ت چشماشو باز نکرد و با حالت خواب آلود گفت
+خودت دیدی که کل دیشبو بخار گند جنابعالی داشتم وسایلا رو جمع میکردم...بذار بخوابم
*از زبان ا.ت
جمله مو که تموم کردم...صدای کاپیتان از بلندگو رو شنیدم
_بفرما...رسیدیم...پاشو تنبل خانوم
چشمامو باز کردم و به چشماش خیره شدم
چشمامو گرد کردم و گفتم
+من تنبلم یا تو؟...که کل دیشب اصن یه ذره هم....
انگشتشو گذاشت روی لبام
_باشه تسلیم...من برم جیهونو بیدار کنم...مادر و پسر بهم رفتن
+تهیونگگگگگ
*نیم ساعت بعد
*از زبان تهیونگ
بعد از اینکه چمدونا رو گرفتیم از فرودگاه زدیم بیرون
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
انقدر خسته راه بودیم که به خورد و خوراک فک نکردیم
فقط میخواستیم برسیم خونه
*از زبان ا.ت
من اینجام
سئول
جایی که با خاطرات بد و خورد شده ترکش کردم
آرزو کردم با خبرای خوب برگردم و خاطراتی بهتر
و شد
تهیونگ و جیهون هردو کنارمن
چی از این بهتر
چون فقط وقتی اونا باشن تیکه های پازل زندگیم کاملا
بهتره بگم تیکه های پازل قلبم
*از زبان تهیونگ
حتما بعد از اینکه خستگی سفر از تنمون افتاد باید برم پیش دکترم
این چند روز خیلی قلبم مشکل پیدا کرد
حتی همین الانم درد میکنه
انقدر خودمو حفظ کردم که ا.ت نفهمه
امیدوارم مشکلی پیش نیاد
بلاخره رسیدیم
رفتیم داخل عمارت...عمارت من
بعد کلی خواهش تمنا ا.ت برای چند روز اینجاس
جیهون رو از توی ماشین بغلش کردم و آوردمش داخل
خواب بود
بردمش سمت اتاقی که براش آماده کرده بودن
گذاشتمش تو تخت و برگشتم
با ا.ت رفتیم سمت اتاق من
خودمونو پرت کردیم رو تخت
الان تنها چیزی که نیاز داریم چند ساعت خوابه
چشمامو باز کردم و به ا.ت نگاه کردم
اوه چه زود خوابش بردهههه
کیوت
گرفتمش تو بغلم و پیشونیشو بوسیدم
آروم و زیر لب گفتم
_خوب بخوابی ملکه ی من
اینم از پارت 117
چطور بود؟
مرسی که حمایتم میکنید
خیلیییییییی دوستتون دارم🫂❤️
و منو بابت فعالیت کمم ببخشید
دیگه دست خودتون تو کاره!
هایییییییی
من زنده ام...!!!!!
و با یه پارت جدید اومدم
جوووووووون
..................
*زمان حال
*از زبان تهیونگ
یاد آهنگ someone like you افتادم
_ا.ت؟
+هوم؟
_هنوزم آهنگ someone like you رو داری؟
+آره چطور؟...ازین آهنگه خوشت نیومد؟
_چرا...ولی دوست دارم اون آهنگو بشنوم...چون یادگار عشقمون بود...یادته؟
*از زبان ا.ت
تمام این سال ها این آهنگ یادم بود اما
تهیونگ رو از توی خاطراتم حذف کردم اما اون هیچوق کمرنگ نشد...هیچوقت!
یک هفته بعد...
*فرودگاه سئول
*از زبان تهیونگ
پروازمون نشست
ا.ت خوابیده بود
هدفون رو آروم که روی گوشش کنار زدم
_خانم کوچولوی من نمیخواد بیدار شه؟!...هوم!!!
ا.ت چشماشو باز نکرد و با حالت خواب آلود گفت
+خودت دیدی که کل دیشبو بخار گند جنابعالی داشتم وسایلا رو جمع میکردم...بذار بخوابم
*از زبان ا.ت
جمله مو که تموم کردم...صدای کاپیتان از بلندگو رو شنیدم
_بفرما...رسیدیم...پاشو تنبل خانوم
چشمامو باز کردم و به چشماش خیره شدم
چشمامو گرد کردم و گفتم
+من تنبلم یا تو؟...که کل دیشب اصن یه ذره هم....
انگشتشو گذاشت روی لبام
_باشه تسلیم...من برم جیهونو بیدار کنم...مادر و پسر بهم رفتن
+تهیونگگگگگ
*نیم ساعت بعد
*از زبان تهیونگ
بعد از اینکه چمدونا رو گرفتیم از فرودگاه زدیم بیرون
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
انقدر خسته راه بودیم که به خورد و خوراک فک نکردیم
فقط میخواستیم برسیم خونه
*از زبان ا.ت
من اینجام
سئول
جایی که با خاطرات بد و خورد شده ترکش کردم
آرزو کردم با خبرای خوب برگردم و خاطراتی بهتر
و شد
تهیونگ و جیهون هردو کنارمن
چی از این بهتر
چون فقط وقتی اونا باشن تیکه های پازل زندگیم کاملا
بهتره بگم تیکه های پازل قلبم
*از زبان تهیونگ
حتما بعد از اینکه خستگی سفر از تنمون افتاد باید برم پیش دکترم
این چند روز خیلی قلبم مشکل پیدا کرد
حتی همین الانم درد میکنه
انقدر خودمو حفظ کردم که ا.ت نفهمه
امیدوارم مشکلی پیش نیاد
بلاخره رسیدیم
رفتیم داخل عمارت...عمارت من
بعد کلی خواهش تمنا ا.ت برای چند روز اینجاس
جیهون رو از توی ماشین بغلش کردم و آوردمش داخل
خواب بود
بردمش سمت اتاقی که براش آماده کرده بودن
گذاشتمش تو تخت و برگشتم
با ا.ت رفتیم سمت اتاق من
خودمونو پرت کردیم رو تخت
الان تنها چیزی که نیاز داریم چند ساعت خوابه
چشمامو باز کردم و به ا.ت نگاه کردم
اوه چه زود خوابش بردهههه
کیوت
گرفتمش تو بغلم و پیشونیشو بوسیدم
آروم و زیر لب گفتم
_خوب بخوابی ملکه ی من
اینم از پارت 117
چطور بود؟
مرسی که حمایتم میکنید
خیلیییییییی دوستتون دارم🫂❤️
و منو بابت فعالیت کمم ببخشید
دیگه دست خودتون تو کاره!
۵.۳k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.