فیک خانه وحشت
پارت۱۹
قشنگ مثل فرشته ها خابیده بودم که گوشی کوفتیم زنگ خورد شماره ناشناس بود نکبت
ا.ت: الو؟
کای: به به عشقم هنوز خابه بیدار شو تنبل خانوم
ا.ت: چی میگی اول صبحی گوزو من عشق کسی نیستم اشتباه گرفتی
کای: ا.ت منم کای زنگ زدم بت که بیدار شی برای عروسی بریم کادو بخریم یادت نرفته که قرارعه باهم بریم عروسیشون
ا.ت:اوووف تویی باشه بابا یادمه ی بار دیگ زنگ بزنی و چرت و پرت بگی قطعآ میکشمت
کای: جوون ب دست تو مردن اخخ خیلی حال میده
ا.ت: انقدر چرت و پرت نگوو دیگ خدافظ
کای: بای بیبی
هه بیبی بخوره تو سرت مرتیکه عوضی چرا ی آدم درست و حسابی نمیاد و منو پیدا نمیکنههه اخه بعد از اینکه غر غر کردم با کای رفتیم و کادو عروسیشنو خریدم و منو گذاشت خونه تا عروسی هنوز وقت بود پس ب لیا زنگ زدم...
ا.ت: خب بگو ببینم چی شدعه؟ تو واقعا تا حالا با کسی بودی؟
لیا: خب ا.ت راستش اره بخاطرعه ی اشتباه تا حالا با یکی رابطه داشتم ولی ولی الان من جز کای هیچکسو نمیبینم من واقعا کای رو دوست دارم ولی اون منو باور نداره
ا.ت: بعد اینهمه دروغی که ب اون گفتی انتظار داری باورت کنه؟
لیا: مگ چ دروغی گفتم فقط بهش نگفتم که تا حالا باکسی بود
ا.ت: دع اخه دختر خنگ و احمق حالا بگیم تو ب کای چیزی نگفتی پس چرا ب من منی که میگی مث خاهرتم چیزی نگفتی و ازم مخفی کردی؟
لیا: ا.ت راس میگی ببخشید نتونستم بگم
ا.ت: میدونی ک کای میخاد ازت جدا شه؟
لیا:اره ا.ت ازت خاهش میکنم کمکم کن من بدون کای نمیتونم نمخام ازش جداشم واقعا دوسش دارم خاهششش میکنمممممم😭😭
ا.ت: باشه باشه گریه نکن حالاببین چی میگم امشب قرارعه منو کای ب عروسی دعوتیم حالا تو هم بیا شاید ی فرصت ب دستت بیاد و بهش نزلیک بشی هوم؟
لیا: اره فکر خوبه ولی من که دعوت نیستم
ا.ت:من مهمون ویژه دعوت کردن پس یعنی تو میتونی همراه من بیایی پس بلند شو آماده شو که دو ساعت دیگ قرارعه کای بیاد دنبالمون بدوو
لیا:واییی ا.ت مرسی هیچوقت لطفتو فراموش نمیکنم
با لیا آماده شدیم من یکم لباس کوتا و باز پوشیدم خیلی بهم میومد( استایلاشو میذارم براتون) لیا هم آماده شده بود بعد از چن دقیق صدای بوق ماشین کای اومد و از پله ها رفتیم پایین...
قشنگ مثل فرشته ها خابیده بودم که گوشی کوفتیم زنگ خورد شماره ناشناس بود نکبت
ا.ت: الو؟
کای: به به عشقم هنوز خابه بیدار شو تنبل خانوم
ا.ت: چی میگی اول صبحی گوزو من عشق کسی نیستم اشتباه گرفتی
کای: ا.ت منم کای زنگ زدم بت که بیدار شی برای عروسی بریم کادو بخریم یادت نرفته که قرارعه باهم بریم عروسیشون
ا.ت:اوووف تویی باشه بابا یادمه ی بار دیگ زنگ بزنی و چرت و پرت بگی قطعآ میکشمت
کای: جوون ب دست تو مردن اخخ خیلی حال میده
ا.ت: انقدر چرت و پرت نگوو دیگ خدافظ
کای: بای بیبی
هه بیبی بخوره تو سرت مرتیکه عوضی چرا ی آدم درست و حسابی نمیاد و منو پیدا نمیکنههه اخه بعد از اینکه غر غر کردم با کای رفتیم و کادو عروسیشنو خریدم و منو گذاشت خونه تا عروسی هنوز وقت بود پس ب لیا زنگ زدم...
ا.ت: خب بگو ببینم چی شدعه؟ تو واقعا تا حالا با کسی بودی؟
لیا: خب ا.ت راستش اره بخاطرعه ی اشتباه تا حالا با یکی رابطه داشتم ولی ولی الان من جز کای هیچکسو نمیبینم من واقعا کای رو دوست دارم ولی اون منو باور نداره
ا.ت: بعد اینهمه دروغی که ب اون گفتی انتظار داری باورت کنه؟
لیا: مگ چ دروغی گفتم فقط بهش نگفتم که تا حالا باکسی بود
ا.ت: دع اخه دختر خنگ و احمق حالا بگیم تو ب کای چیزی نگفتی پس چرا ب من منی که میگی مث خاهرتم چیزی نگفتی و ازم مخفی کردی؟
لیا: ا.ت راس میگی ببخشید نتونستم بگم
ا.ت: میدونی ک کای میخاد ازت جدا شه؟
لیا:اره ا.ت ازت خاهش میکنم کمکم کن من بدون کای نمیتونم نمخام ازش جداشم واقعا دوسش دارم خاهششش میکنمممممم😭😭
ا.ت: باشه باشه گریه نکن حالاببین چی میگم امشب قرارعه منو کای ب عروسی دعوتیم حالا تو هم بیا شاید ی فرصت ب دستت بیاد و بهش نزلیک بشی هوم؟
لیا: اره فکر خوبه ولی من که دعوت نیستم
ا.ت:من مهمون ویژه دعوت کردن پس یعنی تو میتونی همراه من بیایی پس بلند شو آماده شو که دو ساعت دیگ قرارعه کای بیاد دنبالمون بدوو
لیا:واییی ا.ت مرسی هیچوقت لطفتو فراموش نمیکنم
با لیا آماده شدیم من یکم لباس کوتا و باز پوشیدم خیلی بهم میومد( استایلاشو میذارم براتون) لیا هم آماده شده بود بعد از چن دقیق صدای بوق ماشین کای اومد و از پله ها رفتیم پایین...
۳۶.۸k
۰۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.