خون آشام و گرگینه
خون آشام و گرگینه
پارت ۴
.
ات داشت حرف میزد که کوک جلوی دهن ات رو گرفت و بعد صدای شکستن شاخه درخت اومد ات خواست برگرده ببینه چیه که یهو... کوک نگهش داشت
کوک: اصلا برنگرد
ات: چرا
کوک: هیسسسسس
ات:....
که یهو یه جونور زشت گنده ی بزرگ جلوشون ظاهر شد. کوک ات رو بیهوش کرد(اینو بگم ات از قبل گردنبد مادرش از گردنش افتاد که کوک تونست به ات دست بزنه پس الان ات ضعیف شده)
و رفت که اون موجود رو بکشه.(چون اون موجود ترکیبی از اسب وحشی و گرگ بود(یه چیز من درآوردی😂))
رفت و اون موجود خیلی سرسخت بود و کوک توی جنگ با اون خیلی زخمی و خونی شد.
بعد از پایان جنگ
کوک رفت و وسایل ات رو همه رو جمع کرد و ات رو براید استایل بغل کرد و رفت عمارت خودش. وسایل ات رو آروم گذاشت زمین و خودش رو برد یه اتاق با تم مشکی و قرمز. (چون که کوک از بچگی خواهرش یه کوچولو از علایقش میدونست طبق علایق خواهر کوچولوی خودش با ات رفتار میکرد) و بعد رفت پایین تا غذا آماده کنه.
ویو ات
داشتم حرف میزدم که یهو اون خون آشامه منو بیهوش کرد.
*دست میکشه به گردنش
او شت گردنبد مامانم از گردنم افتاده خداااااا
وقتی به خودم اومدم یادم اومد من قبلش برای چند دقیقه به گرگینه تبدیل شدم واقعا؟ تا الان فقط میتونستم برای مدت ۳ ثانیه گرگینه باشم ولی الان چند دقیقهههه وایییییی
دور و برم رو نگاه کردم یه اتاق با تم قرمز و مشکی بود. وای من عاشق رنگ قرمزم.
دیدم یه بوی غذا داره از پایین میاد. از تخت اومدم پایین که دیدم پاهام جون نداره. افتادم زمین.
ویو کوک
داشتم غذا درست میکردم و به اتفاقات امروز فکر میکردم که یه صدایی اومد انگار یکی بیوفته زمین. سریع غذا رو ول کردم و رفتم طبقه ی بالا دیدم ات بیدار شده و داره تلاش میکنه رو پاهاش وایسه ولی نمیتونه. داشتم اروم آروم میرفتم سمتش که کمکش که که یهو گفت
ات ویو
داشتم تلاش میکردم که رو پاهام وایسم دیدم خون آشامه اومد کمکم
گفتم: بیا کمکم دیگه داره آروم آروم میاددد بدو نمیتونم وایسمم
و دوباره افتاد
کوک دوید سمتش و بازوشو گرفت و بلندش کرد. گفت
کوک: خوبی؟
ات: به نظرت من الان خوبم؟ بیهوشم کردی آوردیم تو یه اتاق و پاهام جون نداره. به نظرت من الان خوبممم. یه لحظه وایسا بوی چیه داره میاد؟
کوک: وای غذام سوختتت.(کوک سریع ات رو براید استایل بغل میکنه و میبرش پایین میزارتش رو مبل و بدو بدو میره سمت آشپزخونه شعله ی زیر غذا رو کم میکنه و میاد سمت ات)
ات:.....
پارت ۴ تموم شددددد
امروز پارت ۵ هم میزارم
شرطا: ۴ کامنت
پارت ۴
.
ات داشت حرف میزد که کوک جلوی دهن ات رو گرفت و بعد صدای شکستن شاخه درخت اومد ات خواست برگرده ببینه چیه که یهو... کوک نگهش داشت
کوک: اصلا برنگرد
ات: چرا
کوک: هیسسسسس
ات:....
که یهو یه جونور زشت گنده ی بزرگ جلوشون ظاهر شد. کوک ات رو بیهوش کرد(اینو بگم ات از قبل گردنبد مادرش از گردنش افتاد که کوک تونست به ات دست بزنه پس الان ات ضعیف شده)
و رفت که اون موجود رو بکشه.(چون اون موجود ترکیبی از اسب وحشی و گرگ بود(یه چیز من درآوردی😂))
رفت و اون موجود خیلی سرسخت بود و کوک توی جنگ با اون خیلی زخمی و خونی شد.
بعد از پایان جنگ
کوک رفت و وسایل ات رو همه رو جمع کرد و ات رو براید استایل بغل کرد و رفت عمارت خودش. وسایل ات رو آروم گذاشت زمین و خودش رو برد یه اتاق با تم مشکی و قرمز. (چون که کوک از بچگی خواهرش یه کوچولو از علایقش میدونست طبق علایق خواهر کوچولوی خودش با ات رفتار میکرد) و بعد رفت پایین تا غذا آماده کنه.
ویو ات
داشتم حرف میزدم که یهو اون خون آشامه منو بیهوش کرد.
*دست میکشه به گردنش
او شت گردنبد مامانم از گردنم افتاده خداااااا
وقتی به خودم اومدم یادم اومد من قبلش برای چند دقیقه به گرگینه تبدیل شدم واقعا؟ تا الان فقط میتونستم برای مدت ۳ ثانیه گرگینه باشم ولی الان چند دقیقهههه وایییییی
دور و برم رو نگاه کردم یه اتاق با تم قرمز و مشکی بود. وای من عاشق رنگ قرمزم.
دیدم یه بوی غذا داره از پایین میاد. از تخت اومدم پایین که دیدم پاهام جون نداره. افتادم زمین.
ویو کوک
داشتم غذا درست میکردم و به اتفاقات امروز فکر میکردم که یه صدایی اومد انگار یکی بیوفته زمین. سریع غذا رو ول کردم و رفتم طبقه ی بالا دیدم ات بیدار شده و داره تلاش میکنه رو پاهاش وایسه ولی نمیتونه. داشتم اروم آروم میرفتم سمتش که کمکش که که یهو گفت
ات ویو
داشتم تلاش میکردم که رو پاهام وایسم دیدم خون آشامه اومد کمکم
گفتم: بیا کمکم دیگه داره آروم آروم میاددد بدو نمیتونم وایسمم
و دوباره افتاد
کوک دوید سمتش و بازوشو گرفت و بلندش کرد. گفت
کوک: خوبی؟
ات: به نظرت من الان خوبم؟ بیهوشم کردی آوردیم تو یه اتاق و پاهام جون نداره. به نظرت من الان خوبممم. یه لحظه وایسا بوی چیه داره میاد؟
کوک: وای غذام سوختتت.(کوک سریع ات رو براید استایل بغل میکنه و میبرش پایین میزارتش رو مبل و بدو بدو میره سمت آشپزخونه شعله ی زیر غذا رو کم میکنه و میاد سمت ات)
ات:.....
پارت ۴ تموم شددددد
امروز پارت ۵ هم میزارم
شرطا: ۴ کامنت
۹.۶k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.