15 Part
جین: رز میتونم خواهش کنم از اتاق بری بیرون.
رز: باشه منتظرت میمونم.
رفتم بیرون. پشت در ایستادم. امیدوارم جین بتونه پدرش رو راضی کنه. بعد از چند دقیقه، پاهام درد گرفت و روی زمین نشستم. کسی این طرفا نبود. به ساعت نگاهی کردم. نصف شب شده بود. جین از اتاق اومد بیرون. چیزی نگفتم تا رفتیم داخل اتاق خودمون.
رز: جین، پدرت قبول کرد؟
بهم زل زد و نزدیک شد.
جین: نه
رز: مهم نیست. از روزی که باهات ازدواج کنم، فکر این روز هاش هم کرده بودم. فکر من نباش.
جین: پس بیا یه شب رویایی بسازیم.
دستام رو روی شونه هاش گذاشتم و از پشت قفلشون کردم. شروع کرد به بوسیدنم و منم همراهی کردم.
< از نوشتن اصمات معذورم. کافیست به مغز پاکتان رجوع کنید...😁>
...
لایک
♥️
فیک ماه کوچک من
#فیک_بی_تی_اس
رز: باشه منتظرت میمونم.
رفتم بیرون. پشت در ایستادم. امیدوارم جین بتونه پدرش رو راضی کنه. بعد از چند دقیقه، پاهام درد گرفت و روی زمین نشستم. کسی این طرفا نبود. به ساعت نگاهی کردم. نصف شب شده بود. جین از اتاق اومد بیرون. چیزی نگفتم تا رفتیم داخل اتاق خودمون.
رز: جین، پدرت قبول کرد؟
بهم زل زد و نزدیک شد.
جین: نه
رز: مهم نیست. از روزی که باهات ازدواج کنم، فکر این روز هاش هم کرده بودم. فکر من نباش.
جین: پس بیا یه شب رویایی بسازیم.
دستام رو روی شونه هاش گذاشتم و از پشت قفلشون کردم. شروع کرد به بوسیدنم و منم همراهی کردم.
< از نوشتن اصمات معذورم. کافیست به مغز پاکتان رجوع کنید...😁>
...
لایک
♥️
فیک ماه کوچک من
#فیک_بی_تی_اس
۱۷.۵k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.