خدایا گناهانم عفونت کرده اند!طبیب جمعه نیایدبه شنبه نخواه
خدایا گناهانم عفونت کرده اند!طبیب جمعه نیایدبه شنبه نخواهم رسید !
،مولا جانم من به چشم هایم صبوری آموخته ام
تو اما میشود گام هایت را کمی تندتر....؟؟ آخه جمعه ها کوچه به کوچه دلم برات میسوزد...
میدانی چرا؟! چون هم چاه سرراه تو باید بکنیم ... هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم... این نامه ی
چندم است که میخوانی مولاجان...؟!! داریم رکورد کوفه را هم می شکنیم...به اندازه ی تمام
طول تاریخ خسته ام..اما هنوز زنده ام..با قلبی که می تپد..با نفسی که می آید و نمی رود...
و هنوز منتظرم.با دستانی پر از امید."و هم یرونه بعیدا و نراه قریبا.."
+ کاش هرروز جمعه بود آن وقت میتوانستم دلتنگی هایم را بر گردن غروبش بیاندازم.....
+خدایا این دلتنگی های ما راهیچ بارانی آرام نمیکند فکری کن اشک ماطعنه میزند به باران رحمتت!...........!!
+ نمی دانم آخرین ایستگاه « توسل » چه هیجانی دارد که مرا باخود تا آن سوی فاصله ها
می برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز « ندبه » است.یا مهدی
،مولا جانم من به چشم هایم صبوری آموخته ام
تو اما میشود گام هایت را کمی تندتر....؟؟ آخه جمعه ها کوچه به کوچه دلم برات میسوزد...
میدانی چرا؟! چون هم چاه سرراه تو باید بکنیم ... هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم... این نامه ی
چندم است که میخوانی مولاجان...؟!! داریم رکورد کوفه را هم می شکنیم...به اندازه ی تمام
طول تاریخ خسته ام..اما هنوز زنده ام..با قلبی که می تپد..با نفسی که می آید و نمی رود...
و هنوز منتظرم.با دستانی پر از امید."و هم یرونه بعیدا و نراه قریبا.."
+ کاش هرروز جمعه بود آن وقت میتوانستم دلتنگی هایم را بر گردن غروبش بیاندازم.....
+خدایا این دلتنگی های ما راهیچ بارانی آرام نمیکند فکری کن اشک ماطعنه میزند به باران رحمتت!...........!!
+ نمی دانم آخرین ایستگاه « توسل » چه هیجانی دارد که مرا باخود تا آن سوی فاصله ها
می برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز « ندبه » است.یا مهدی
۸۲۴
۱۲ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.