تپش قلب پارت ۷۴
کنارم خوابید پتو رم کشید برگشتم طرفش نزدیک هم شدیم جونگ کوک منو برد تو بغلش یه دستشو برد زیر گردنم و اون دستشم رو کمرم گذاشت دستشو برد پایین سمت شونه هام دستشو رو شونه سمت چپم گذاشت قشنگ گرفتم تو بغلش صورتشو به صورتم میمالید همون موقع صدا موش میومد من:جونگ کوک کوک:چیه من:چرا حس میکنم صدا موش میاد کوک:موش موش کجا بود آخه من:نمیدونم کوک:بزار برم نگاه کنم من:باشه لطفا جارو بردار☺ کوک:تو هم بیا من:کی من جونگ کوک من از موش اینه سگ میترسم کوک:خوب من من:نگو که توهم میترسی کوک:بدم میاد من:هوممم نگاه کن شوهر پیدا کردیم از موش میترسه کوک:چی میگه زیر لب بیا کمک من:خیله خوب بزار لباس بپوشم لباس پوشیدم و رفتیم بیرون برق اتاقو روشن کردیم جونگ کوکم لباس پوشید رفتیم بیرون از اتاق من:دنبال صدا بگرد کوک:خیله خوب من و جونگ کوک دو متر از هم فاصله داشتیم جونگ کوک رفت بیرون من بعد رفتم که برقا رفت من:یا خدا جونگ کوک کوک:یورا کجایی من:تو کجایی زلمات زلماته کوک:همینجوری دنبال هم میگشتیم کوک:یورا عزیزم کجایی من:جونگ کوک من از تاریکی میترسم کوک:نترس من هستم من:کجا هستی من که نمی تونم پیدات کنم خوب کوک:آهان من دست میزنم تو بیا همونجایی که من دست میزنم من:باشه جونگ کوک دست میزد منم دنبال صدا میگردم صدا بیشتر شد بیشتر بیشتر دستامو دراز کردم کوک:پیدام کردی فکر کنم من:جلو روتم انگار دستامو دراز کردم رسیدم بهش دستمو رو صورتش کشیدم رفتم جلو تر و دو تا دستاشو دور گردنش حلقه کردم کوک:لبت کوش من:دست بکش خوب دست کشید رو صورتم لبامو پیدا کرد همون موقع برق اومد جونگ کوک دوتا دستاشو دور کمرم محکم حلقه کرد و باهم همزمان لبای همدیگرو بوسیدیم محکم لبامونو بهم کوبیدیم و لبا همدیگرو وحشیانه میبوسیدیم جونگ کوک کمرمو میمالید و فشار میداد منم همینطور دستمو پایین شونش میکشیدم و محکم فشار میدادم
۸۷.۴k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.