پارت ۶
جیمین ایستاد و دورشدن دایون رو تماشا کرد
راه رو تقریباً تاریک و خیلی طولانی بود ،این فضا باعث بیشتر ترسیدنِ دایون میشد
پرستار:بالاخره رسیدیم....
ویو دایون:
کلی پنس و تیغ های جراحی به ابعاد مختلف کم کم داشت ترسم رو بیشتر میکرد که یک دفعه نگاهم به آمپول افتاد و جیغ زدم
همه ی پرستار ها و دکترها به سمتم چرخیدن صدام توی کل بیمارستان پخش شده بود
ویو جیمین:
با صدای جیغ به خودم اومدم صد در صد دایون بود
نگرانش شده بودم
دایون:
پرستار ها کنارم وایسادن که یکیشون بهم آمپول زد و من یک جیغ بلند تر زدم ،دست خودم نبود !
جیمین بعد از جیغ دوم طاقت نیاورد و شروع به راه رفتن کرد و دور خودش میچرخید
راه رو تقریباً تاریک و خیلی طولانی بود ،این فضا باعث بیشتر ترسیدنِ دایون میشد
پرستار:بالاخره رسیدیم....
ویو دایون:
کلی پنس و تیغ های جراحی به ابعاد مختلف کم کم داشت ترسم رو بیشتر میکرد که یک دفعه نگاهم به آمپول افتاد و جیغ زدم
همه ی پرستار ها و دکترها به سمتم چرخیدن صدام توی کل بیمارستان پخش شده بود
ویو جیمین:
با صدای جیغ به خودم اومدم صد در صد دایون بود
نگرانش شده بودم
دایون:
پرستار ها کنارم وایسادن که یکیشون بهم آمپول زد و من یک جیغ بلند تر زدم ،دست خودم نبود !
جیمین بعد از جیغ دوم طاقت نیاورد و شروع به راه رفتن کرد و دور خودش میچرخید
۴.۷k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.