م/شروب من :)
نام : مش/روب من 🍷✨️
نویسنده: خودم💀🚬
ات = +
تهیونگ = &
ات در حال حرف زدن +
داشتم تو پارک راه میرفتم
ساعت هفت غروب بود
حالم گرفته بود خوب نبودم
مامان که باهام حرف نمیزد
هانا ( دوستش ) هم رفته بود مسافرت
تنها بودم
نشستم رو صندلی
بچه ها داشتن کم کم میرفتن خونشون
دوست داشتم برم یه جایی
که هیچکس نباشه
یهویی دیدم جلو چشمام سیاه شد
چشمامو که بستم دیگه باز نکردم
صدای نفسی رو حس کردم...
& تهیونگ
هومم چه دختر افسرده ای
این موقعه تو پارک?
چیکار میکرد؟
ولش بیاریدش به ویلام
(به افرادش گفت)
* چشم قربان
[ ات الان توی ویلاس ]
+ات میگه
چشمامو باز کردم دیدم تو یه اتاق بزرگیم
اتاق همش دارک بود
جایی که دوست داشتم
اما اینجا کجا بود؟
من شیفت کردم؟
نه امکان نداره..
بزار ببینم این خوابه ؟
نه خواب نیست
هومم یهو صدای باز شدن دراومد
پسر مو مشکی بود
کت و شلوار مشکی پوشیده بود
یا خدا این دیگه کیه ؟
این داستان ادامه دارد...
شرط
فالوورام 10 تا بشه
لایکا هم ۵ تا
نویسنده: خودم💀🚬
ات = +
تهیونگ = &
ات در حال حرف زدن +
داشتم تو پارک راه میرفتم
ساعت هفت غروب بود
حالم گرفته بود خوب نبودم
مامان که باهام حرف نمیزد
هانا ( دوستش ) هم رفته بود مسافرت
تنها بودم
نشستم رو صندلی
بچه ها داشتن کم کم میرفتن خونشون
دوست داشتم برم یه جایی
که هیچکس نباشه
یهویی دیدم جلو چشمام سیاه شد
چشمامو که بستم دیگه باز نکردم
صدای نفسی رو حس کردم...
& تهیونگ
هومم چه دختر افسرده ای
این موقعه تو پارک?
چیکار میکرد؟
ولش بیاریدش به ویلام
(به افرادش گفت)
* چشم قربان
[ ات الان توی ویلاس ]
+ات میگه
چشمامو باز کردم دیدم تو یه اتاق بزرگیم
اتاق همش دارک بود
جایی که دوست داشتم
اما اینجا کجا بود؟
من شیفت کردم؟
نه امکان نداره..
بزار ببینم این خوابه ؟
نه خواب نیست
هومم یهو صدای باز شدن دراومد
پسر مو مشکی بود
کت و شلوار مشکی پوشیده بود
یا خدا این دیگه کیه ؟
این داستان ادامه دارد...
شرط
فالوورام 10 تا بشه
لایکا هم ۵ تا
۴.۵k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.