عش سه شعبه پارت ۵
اون شب دخترا به همراه چانیونگ شب به نسبت خوبی را گذروندن
جیسو وقتی که میخواست بخوابه به حرفهای چانیونگ فکر کرد و تصمیم گرفت که زندگیش رو سامون ببخشه و دیگه به جین فکر نکنه اما بازم قلبش به یاد جین به تپش افتاد و اشک در چشمانش حلقه زد سریع اشکهاش رو پاک کرد و با چشمانی نمناک به خواب فرو رفت
هر روز چانیونگ به دین جیسو می اومد و اون رو به گردش میبرد یا باهاش مطالعه میکرد تا ذهن جیسو رو از یاد جین پاک کنه
چانیونگ: امروز تصمیم گرفتم بالاخره حرف دلم رو به جیسو بزنم و بهش بگم چقدر دوستش دارم برای همین با دسته گل و یه تیپ شیک و مجلسی خودم رو اماده کردم و با جنی هماهنگ کردم که میخوام به جیسو اعتراف کنم و اگه میشه ما رو تنها بزارن و اونم با خنده و شادی گفت: امیدوارم موفق باشی
چانیونگ: ممنون نونا
جیسو: نمیدونم دخترا امروز چشونه اون از رزی و لیسا که هی به من نگاه میکنن و در گوش هو پچ پچ میکنن و میخندن اونم از جنی که با لبخند داره نگاهم میکنه تا دهنکو باز کردم ازشون بپرسم چه خبره جنی گفت: رزی، لیسا اماده بشین امروز بریم بیرون
رزی و لیسا: باشه اونی
و سریع رفتن تا اماده بشن
من به جنی گفتم: جنی منم میخوام بیام
جنی: نمیشه جیسو امروز ما میخوایم تنهایی بریم بیرون
و منو تنها گذاشتن و هر سه تاشون رفتن خوشگذرونی
هنوز چند دقیقه از رفتنشون نگذشته بود که زنگ در به صدا در اومد بکر کردم دختران شاید چیزی جا گذاشتن ولی وقتی در و باز کردم چانیونگ با یه تیپ جنتلمن و یه دسته گل قشنگ دیدم
دسته گل رو جلوی صورتم گرفت و گفت: این گل زیبا تقدیم با عشق به یک خانوم زیبا
جیسو: ممنون نیاز به اینکارا نبود بشین تا برم برات قهوه بیارم
تمام مدت که تو اشپزخونه بودم چانیونگ با یه لبخند بهم نگاه میکرد تعجب کرده بودم تا قهوه رو براش بردم ونشستم رو به روش داشت به من نگاه میکرد و میخواست یه چیزی بگه اما نمیدونم چرا حرفی نمیزد
جیسو: چیزی شده میخوای بهم چیزی بگی
چانیونگ: اره راستش چیزه میخواستم...
اما حرفی نمیزد انگار دو دل بود
اما یهو انگار به خودش اومد و گفت: من دوست دارم جیسو از همون اول دوست داشتم میخواستم بهت بگم اما اون چیزایی که لیاقتش رو داری نداشتم برای همین رفتم لندن تا درس بخونم و با موفقیت برگردم تا بتونم با خیال راحت داشته باشمت امیدوارم تو هم به من این احساس رو داشته باشی و من رو بپذیری
(ببخشید که این پارت کوتاه شد اخه سرم خیلی شلوغه)
جیسو وقتی که میخواست بخوابه به حرفهای چانیونگ فکر کرد و تصمیم گرفت که زندگیش رو سامون ببخشه و دیگه به جین فکر نکنه اما بازم قلبش به یاد جین به تپش افتاد و اشک در چشمانش حلقه زد سریع اشکهاش رو پاک کرد و با چشمانی نمناک به خواب فرو رفت
هر روز چانیونگ به دین جیسو می اومد و اون رو به گردش میبرد یا باهاش مطالعه میکرد تا ذهن جیسو رو از یاد جین پاک کنه
چانیونگ: امروز تصمیم گرفتم بالاخره حرف دلم رو به جیسو بزنم و بهش بگم چقدر دوستش دارم برای همین با دسته گل و یه تیپ شیک و مجلسی خودم رو اماده کردم و با جنی هماهنگ کردم که میخوام به جیسو اعتراف کنم و اگه میشه ما رو تنها بزارن و اونم با خنده و شادی گفت: امیدوارم موفق باشی
چانیونگ: ممنون نونا
جیسو: نمیدونم دخترا امروز چشونه اون از رزی و لیسا که هی به من نگاه میکنن و در گوش هو پچ پچ میکنن و میخندن اونم از جنی که با لبخند داره نگاهم میکنه تا دهنکو باز کردم ازشون بپرسم چه خبره جنی گفت: رزی، لیسا اماده بشین امروز بریم بیرون
رزی و لیسا: باشه اونی
و سریع رفتن تا اماده بشن
من به جنی گفتم: جنی منم میخوام بیام
جنی: نمیشه جیسو امروز ما میخوایم تنهایی بریم بیرون
و منو تنها گذاشتن و هر سه تاشون رفتن خوشگذرونی
هنوز چند دقیقه از رفتنشون نگذشته بود که زنگ در به صدا در اومد بکر کردم دختران شاید چیزی جا گذاشتن ولی وقتی در و باز کردم چانیونگ با یه تیپ جنتلمن و یه دسته گل قشنگ دیدم
دسته گل رو جلوی صورتم گرفت و گفت: این گل زیبا تقدیم با عشق به یک خانوم زیبا
جیسو: ممنون نیاز به اینکارا نبود بشین تا برم برات قهوه بیارم
تمام مدت که تو اشپزخونه بودم چانیونگ با یه لبخند بهم نگاه میکرد تعجب کرده بودم تا قهوه رو براش بردم ونشستم رو به روش داشت به من نگاه میکرد و میخواست یه چیزی بگه اما نمیدونم چرا حرفی نمیزد
جیسو: چیزی شده میخوای بهم چیزی بگی
چانیونگ: اره راستش چیزه میخواستم...
اما حرفی نمیزد انگار دو دل بود
اما یهو انگار به خودش اومد و گفت: من دوست دارم جیسو از همون اول دوست داشتم میخواستم بهت بگم اما اون چیزایی که لیاقتش رو داری نداشتم برای همین رفتم لندن تا درس بخونم و با موفقیت برگردم تا بتونم با خیال راحت داشته باشمت امیدوارم تو هم به من این احساس رو داشته باشی و من رو بپذیری
(ببخشید که این پارت کوتاه شد اخه سرم خیلی شلوغه)
۷.۹k
۲۳ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.