پارت ۱۱
کیم بوم: مگه نغز خر خوردی چیزی به این واضهی
لیسا: منم بهت اعتماد ندارم چون خیلی کارای بد کردی
کیم بوم: هییی یک چیزی بگم من میدونستم شما میخواین بیاین و از قصد نیرو های کم زور گذاشتم
لیسا: هی بچها چطور این یکبارو بهش اعتماد کنیم
ویو راوی
بچها حرف لیسا رو پذیرفتن بعد با کیم بوم به یک رستوران رفتم، غذا خوردن و کیم بوم غذارو پرداخت کرد
پرش زمانی (عصرفردا)
ویو نامجون
خب ما کار هارو انجام دادیم حالا وقتش بود که بریم ولی من دلم میخواست بیشتر بمونم واسه همین به ایرین گفتم و اونم و گروهش جز لیا قبول کردن راستش من از ایرین خوشم میاد و میخوام امروز به هتلمون دعوتش کنم و بهش بگم و الان سر میزیم و میخوام بهش بگم
نامجون: ایرین
ایرین: بله
نامجون: را.... سس... تش... م.... م... ن.
ایرین: اااا بگو دیگه
نامجون: من.... ازت... خوشم میاد
ویو ایرین
چ... چی اون چیگفت یعنی اون ازمن خوشش میاد خب راستش منم خوشم میاد ولی... ولی... اره به احساسش جواب مثبت میدم
ایرین: خب.... خب.... منم..... ازت..... خ... خو. ... شم میاد
قیافه اعضای گروه ها😮😮😶😶😑😑
نامحون و ایرین: چیه شماها جرا اینجورین
کوک: ای بابا پس منو لیسا باهمیم
نامحون: خیلی خب
ویو راوی
کوک دست لیسارو گرفت و رفتن
ادامه دارد ارگز اینجا به بعد عاشقانه میشه ولی یجورایی خشن هم هست ولی بیشتر عاشقانه هنوووز موندا تا پارت اخر
لیسا: منم بهت اعتماد ندارم چون خیلی کارای بد کردی
کیم بوم: هییی یک چیزی بگم من میدونستم شما میخواین بیاین و از قصد نیرو های کم زور گذاشتم
لیسا: هی بچها چطور این یکبارو بهش اعتماد کنیم
ویو راوی
بچها حرف لیسا رو پذیرفتن بعد با کیم بوم به یک رستوران رفتم، غذا خوردن و کیم بوم غذارو پرداخت کرد
پرش زمانی (عصرفردا)
ویو نامجون
خب ما کار هارو انجام دادیم حالا وقتش بود که بریم ولی من دلم میخواست بیشتر بمونم واسه همین به ایرین گفتم و اونم و گروهش جز لیا قبول کردن راستش من از ایرین خوشم میاد و میخوام امروز به هتلمون دعوتش کنم و بهش بگم و الان سر میزیم و میخوام بهش بگم
نامجون: ایرین
ایرین: بله
نامجون: را.... سس... تش... م.... م... ن.
ایرین: اااا بگو دیگه
نامجون: من.... ازت... خوشم میاد
ویو ایرین
چ... چی اون چیگفت یعنی اون ازمن خوشش میاد خب راستش منم خوشم میاد ولی... ولی... اره به احساسش جواب مثبت میدم
ایرین: خب.... خب.... منم..... ازت..... خ... خو. ... شم میاد
قیافه اعضای گروه ها😮😮😶😶😑😑
نامحون و ایرین: چیه شماها جرا اینجورین
کوک: ای بابا پس منو لیسا باهمیم
نامحون: خیلی خب
ویو راوی
کوک دست لیسارو گرفت و رفتن
ادامه دارد ارگز اینجا به بعد عاشقانه میشه ولی یجورایی خشن هم هست ولی بیشتر عاشقانه هنوووز موندا تا پارت اخر
۳.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.