P2
daddy…
رفتم بیرون دماغم رو شستم و شروع کردم به درست کردن غذا کم کم تو دلم اهنگ میخوندم و به بدبختیام فک میکردم
(اهنگه من در اوردیه://)
…من یه فرشته شکستم
…اسیب دیدم و زخم خوردم
…بالام رو کندن و نمیتونم پرواز کنم
…اشک میریزم و تنهام
…منتظرم کسی درکم کنه
…اووووو من یه فرشته شکستم
(خفه شید خودم میدونم چرته)
غذا اماده بود رفتم تا ارباب بیاد لباسم رو عوض کنم
ویو یونا(یکی از خدمه ها که از ات بدش میاد)
یونا:حالا وقت شیرین کاریه
یه عالمه نمک ریخ تو غذا
ویو ات
رفتم پایین میز رو چیدم و همون موقع ارباب اومد براش کشیدم و با یونا و چند تا خدمه دیگه ایستادیم(این قانونه مثلا)غذا رو خورد که چهرش رفت تو هم و داد زد
_این غذا رو کی درست کرده
یونا:ا…ا..ات درست کرده
ویو کوک
و…….
خماریییییی
رفتم بیرون دماغم رو شستم و شروع کردم به درست کردن غذا کم کم تو دلم اهنگ میخوندم و به بدبختیام فک میکردم
(اهنگه من در اوردیه://)
…من یه فرشته شکستم
…اسیب دیدم و زخم خوردم
…بالام رو کندن و نمیتونم پرواز کنم
…اشک میریزم و تنهام
…منتظرم کسی درکم کنه
…اووووو من یه فرشته شکستم
(خفه شید خودم میدونم چرته)
غذا اماده بود رفتم تا ارباب بیاد لباسم رو عوض کنم
ویو یونا(یکی از خدمه ها که از ات بدش میاد)
یونا:حالا وقت شیرین کاریه
یه عالمه نمک ریخ تو غذا
ویو ات
رفتم پایین میز رو چیدم و همون موقع ارباب اومد براش کشیدم و با یونا و چند تا خدمه دیگه ایستادیم(این قانونه مثلا)غذا رو خورد که چهرش رفت تو هم و داد زد
_این غذا رو کی درست کرده
یونا:ا…ا..ات درست کرده
ویو کوک
و…….
خماریییییی
۱۱.۰k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.