دل من عادت داشت، که بماند یک جا !!
دل من عادت داشت، که بماند یک جا !!
به کجا ؟؟ معلوم است !! به در خانه ی تو...
دل من عادت داشت، که بماند آنجا
پشت یک پرده ی توری،
که تو هرروز آن را به کناری بزنی
دل من ساکن دیوار و دری،
که تو هرروز از آن میگذری
دل من ساکن دستان تو بود ...
دل من گوشه ی یک باغچه بود،
که هرروز به آن مینگری ...
راستی ! دل من را دیدی ؟!
آن را گم کردم ... !
به کجا ؟؟ معلوم است !! به در خانه ی تو...
دل من عادت داشت، که بماند آنجا
پشت یک پرده ی توری،
که تو هرروز آن را به کناری بزنی
دل من ساکن دیوار و دری،
که تو هرروز از آن میگذری
دل من ساکن دستان تو بود ...
دل من گوشه ی یک باغچه بود،
که هرروز به آن مینگری ...
راستی ! دل من را دیدی ؟!
آن را گم کردم ... !
۱.۳k
۲۴ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.