ازدواج اجباری p ۱۱
جیمین:تهیونگ من از هواپیما نمیترسم(جوری گفت انگار میخواست بگه زر نزن 😅😑)
تهیونگ:ببخشید منظوری نداشتم (با ناراحتی)
جیمین:حالا من که چیزی نگفتم ناراحت میشه سریع
ته یونگ:خواستم اسکلت کنم بابا ناراحتی چیه (تهیونگ پسرم واقعا که از تو توقع نداشتم😶😐😑)
جیمینا:اسکل مارک لباسته(عه عه عه استغفرالله)
تهیونگ:بسه دیگه ابرومون رفت جلوی ایسون خانم
ایسون:نه من با برادرم هم اینطوری رفتار میکنم (البته بد دهن تر با برادرش رفتار میکنه من خودمم اینجوری هستم😆)
تهیونگ با حرف ایسون خندش گرفت
ویو ایسون💔☮
نمیدونم چرا ولی یه حس خواستی نسبت به جیمین داشتم احساس میکردم داشتم عاشقش میشدم با خودم میگفتم اگر موقع ی میکاپ مهوش بشم باید چیکار کنم چند دیقه ای داخل افکارم بودم نفهمیدم کی خوابم برد بیدار شدم دیدم همه خوابیدن و من بیدارم چون من قبلا خوابیده بودم به صورت جیمین نگاه کردم و خیلی کیوت خوابیده بود نتونستم مهوش نشم که جیمین بلند شد و گفت
جیمین:به چی خیره شدی
ایسون:ببخشید هیچی (سرش رو انداخت پایین)
جیمین:میتونم یه سوال ازت بپرسم
ایسون:بله بپرسید
جیمین:میخوای منو میکاپ کنی همین جوری تمرینی که دوباره وهوم نشی
ایسون:اخه نمیدونم چرا ولی نمیتونم مهوتون نشم
جیمین:خیلیا نمیتونن مهوم نشن زن خودم هم نمیتونه مهوم نشه چه برسه شما (عه عه عه پشت سر ملیسا حرف نزن بده)
ایسون یه لبخند کوچیکی نشست رو لبش و گفت
ایسون:خب اگر شما میخواید باشه فقط تمرینی این کار رو انجام میدم
ایسون رفت تمرینی جیمین رو میکاپ کرد و جیمین گفت
جیمین:من چشمام رو میبندم تو راحت باش
ایسون:نه نه نیازی به این کار نیست
جیمین:اگر میتونی پس من فیلم نگاه میکنم تو میکاپ کن
ایسون:بله چشم حتما
جیمین:انقدر هم رسمی حرف نزن
ایسون:چشم یعنی ب بله یعنی ب باشه
جیمین:افرین حالا به کارت برس
ادامه دارد.........
اسکی ممنوع❌
تهیونگ:ببخشید منظوری نداشتم (با ناراحتی)
جیمین:حالا من که چیزی نگفتم ناراحت میشه سریع
ته یونگ:خواستم اسکلت کنم بابا ناراحتی چیه (تهیونگ پسرم واقعا که از تو توقع نداشتم😶😐😑)
جیمینا:اسکل مارک لباسته(عه عه عه استغفرالله)
تهیونگ:بسه دیگه ابرومون رفت جلوی ایسون خانم
ایسون:نه من با برادرم هم اینطوری رفتار میکنم (البته بد دهن تر با برادرش رفتار میکنه من خودمم اینجوری هستم😆)
تهیونگ با حرف ایسون خندش گرفت
ویو ایسون💔☮
نمیدونم چرا ولی یه حس خواستی نسبت به جیمین داشتم احساس میکردم داشتم عاشقش میشدم با خودم میگفتم اگر موقع ی میکاپ مهوش بشم باید چیکار کنم چند دیقه ای داخل افکارم بودم نفهمیدم کی خوابم برد بیدار شدم دیدم همه خوابیدن و من بیدارم چون من قبلا خوابیده بودم به صورت جیمین نگاه کردم و خیلی کیوت خوابیده بود نتونستم مهوش نشم که جیمین بلند شد و گفت
جیمین:به چی خیره شدی
ایسون:ببخشید هیچی (سرش رو انداخت پایین)
جیمین:میتونم یه سوال ازت بپرسم
ایسون:بله بپرسید
جیمین:میخوای منو میکاپ کنی همین جوری تمرینی که دوباره وهوم نشی
ایسون:اخه نمیدونم چرا ولی نمیتونم مهوتون نشم
جیمین:خیلیا نمیتونن مهوم نشن زن خودم هم نمیتونه مهوم نشه چه برسه شما (عه عه عه پشت سر ملیسا حرف نزن بده)
ایسون یه لبخند کوچیکی نشست رو لبش و گفت
ایسون:خب اگر شما میخواید باشه فقط تمرینی این کار رو انجام میدم
ایسون رفت تمرینی جیمین رو میکاپ کرد و جیمین گفت
جیمین:من چشمام رو میبندم تو راحت باش
ایسون:نه نه نیازی به این کار نیست
جیمین:اگر میتونی پس من فیلم نگاه میکنم تو میکاپ کن
ایسون:بله چشم حتما
جیمین:انقدر هم رسمی حرف نزن
ایسون:چشم یعنی ب بله یعنی ب باشه
جیمین:افرین حالا به کارت برس
ادامه دارد.........
اسکی ممنوع❌
۶.۳k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.