نور بنفش زندگیم🤤💜
نور بنفش زندگیم🤤💜
#part10
ارسلان: اها من برم صورتمو بشورم توهم بیا برا صبحانه
نیکل: باشه بلند شدم و رفتم اتاقم صورتمو شستم و لباسامو عوض کزدم و رفتم پایین ارسلان رو میز نشسته بود
ارسلان: بیا اینجا بشین
نیکا: رفتم کنارش نشستم و صبحانه خوردیم
من میرم اتاقم
ارسلان: باشه
نیکا: رفتم اتاقم گوشیمو برداشتم دیدم رضا سه بار زنگ زده سریع بهش زنگ زدم
#مکالمه
نیکا: سلام داداشی
رضا: سلااام بر تو چرا جواب نمیدی
نیکا: گوشیم تو اتاق بود
رضا: خب میای پارک همیشگی بعد ناهارم باهم مبخوریم
نیکا: باشه الان اماده میشدم
گوشیو قطع کردم و رفتم جلوی میز ارایشی داشتم ارایش میکردم که در اتاقم به صدا در اومد
بیا تو
ارسلان: درو باز کردم دیدم داره ارایش میکنه
جایی میری
نیکا: ارع رضا زنگ زد میخام برم
ارسلان: منم میرم کافه پیش دوستام اماده شو ببرمت
نیکا: مزاحمت نمیشم با ماشین میرم
ارسلان: ن خودم میبرمت
نیکا: باشه
ارسلان رف منم موهامو حالت دادم یه مانتو کوتاه گرمی پوشیدم شال مشکی هم پوشیدم یه یه شلوار اسلش مشکی تنگ پوشیدم و رفتم پایین
من امادم
ارسلان: اماده کردم و منتظر بودم که اومد
میخای اینجوری بیای
نیکا: زشته بد شدم
ارسلان: ن ولی
نیکا: چی
ارسلان: زیادی قشنگ شدی
نیکا: لبخندی گوشه لبم نشست
مرصیی
ارسلان: لنز ابی چقد بت میاد
نیکا: بازم مرصیی
ارسلان: بریم
سوار ماشینم شدیم
خب کجا میری
نیکا: پارک فدک
ارسلان: باشه
...
خب اینم پارک فدک داداشت کجاس
نیکا: میادش تو برو
ارسلان: ن میمونم تا بیاد
نیکا: مگ نمیخای بری کافه
ارسلان: تا وفتی داداشت نیاد من نمیرم
نیکا: خب چرا
ارسلان: خشگل کردی فکر ما نیسی
نیکا: خنده ای کردم
خیلیه خب باشع
ارسلان: داداشتم که باشه ولی باز مراقب خدت باش
نیکا: باشععع من یه زنگش بزنم
#مکالمه
زضا: جانم
نیکا: کجایی
زضا: تو پارکم پیش وسایل بازی
نیما: اها باشه الان میام
ارسلان: کحاس
نیکا: وسط پارک پیش وسایل بازی
ارسلان: خب پیاده شو ببرمت
نیکا: خودم میرم نمیخاد
ارسلان: نمیشه یع بار بگی چش
نیکا: پفففف
پیاده شپم اونم پیاده شذ و باعم رفتیم که رضا رو دیدم دوییدم سمتش و بغلش کردم
چطوریییی داداشم
رضا: خوبم تو چطورییی
نیکا: عه بغلش اومدم بیرون
من خوبم مرصیی
زضا: خداراشکر
نیکا: برگشتم دیدم ارسلان داره میره
عه رضا صب کن
دوییدم سمتش و صداش کردم
ارسلان: برگشتم و دیدم داره میاد
جانم چیه
#فراموش نشه حمایتااا
#part10
ارسلان: اها من برم صورتمو بشورم توهم بیا برا صبحانه
نیکل: باشه بلند شدم و رفتم اتاقم صورتمو شستم و لباسامو عوض کزدم و رفتم پایین ارسلان رو میز نشسته بود
ارسلان: بیا اینجا بشین
نیکا: رفتم کنارش نشستم و صبحانه خوردیم
من میرم اتاقم
ارسلان: باشه
نیکا: رفتم اتاقم گوشیمو برداشتم دیدم رضا سه بار زنگ زده سریع بهش زنگ زدم
#مکالمه
نیکا: سلام داداشی
رضا: سلااام بر تو چرا جواب نمیدی
نیکا: گوشیم تو اتاق بود
رضا: خب میای پارک همیشگی بعد ناهارم باهم مبخوریم
نیکا: باشه الان اماده میشدم
گوشیو قطع کردم و رفتم جلوی میز ارایشی داشتم ارایش میکردم که در اتاقم به صدا در اومد
بیا تو
ارسلان: درو باز کردم دیدم داره ارایش میکنه
جایی میری
نیکا: ارع رضا زنگ زد میخام برم
ارسلان: منم میرم کافه پیش دوستام اماده شو ببرمت
نیکا: مزاحمت نمیشم با ماشین میرم
ارسلان: ن خودم میبرمت
نیکا: باشه
ارسلان رف منم موهامو حالت دادم یه مانتو کوتاه گرمی پوشیدم شال مشکی هم پوشیدم یه یه شلوار اسلش مشکی تنگ پوشیدم و رفتم پایین
من امادم
ارسلان: اماده کردم و منتظر بودم که اومد
میخای اینجوری بیای
نیکا: زشته بد شدم
ارسلان: ن ولی
نیکا: چی
ارسلان: زیادی قشنگ شدی
نیکا: لبخندی گوشه لبم نشست
مرصیی
ارسلان: لنز ابی چقد بت میاد
نیکا: بازم مرصیی
ارسلان: بریم
سوار ماشینم شدیم
خب کجا میری
نیکا: پارک فدک
ارسلان: باشه
...
خب اینم پارک فدک داداشت کجاس
نیکا: میادش تو برو
ارسلان: ن میمونم تا بیاد
نیکا: مگ نمیخای بری کافه
ارسلان: تا وفتی داداشت نیاد من نمیرم
نیکا: خب چرا
ارسلان: خشگل کردی فکر ما نیسی
نیکا: خنده ای کردم
خیلیه خب باشع
ارسلان: داداشتم که باشه ولی باز مراقب خدت باش
نیکا: باشععع من یه زنگش بزنم
#مکالمه
زضا: جانم
نیکا: کجایی
زضا: تو پارکم پیش وسایل بازی
نیما: اها باشه الان میام
ارسلان: کحاس
نیکا: وسط پارک پیش وسایل بازی
ارسلان: خب پیاده شو ببرمت
نیکا: خودم میرم نمیخاد
ارسلان: نمیشه یع بار بگی چش
نیکا: پفففف
پیاده شپم اونم پیاده شذ و باعم رفتیم که رضا رو دیدم دوییدم سمتش و بغلش کردم
چطوریییی داداشم
رضا: خوبم تو چطورییی
نیکا: عه بغلش اومدم بیرون
من خوبم مرصیی
زضا: خداراشکر
نیکا: برگشتم دیدم ارسلان داره میره
عه رضا صب کن
دوییدم سمتش و صداش کردم
ارسلان: برگشتم و دیدم داره میاد
جانم چیه
#فراموش نشه حمایتااا
۵۷.۸k
۰۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.