proud love پارت36
همچی از اون روز شروع شد ک بعد از چند سال اومدنم تو این عمارت بود روز تولدت تو حیاط ی تولد کوچولو گرفتم برات اون موقع من 20 سالم بود
همه تو عمارت بودن جلسه مهم کاری بود
ک ی دختر پیشم نشست
لیسا. تولد خودته
نامی نه تولد خواهر کوچولومه ک نمیدونم کجاست مارو از هم جدا کردن
لیسا. اوممم بنظر کیک خوشمزه ایه منم یکمی اسمارتیس دارم با اونا تزیینش کنیم
نامی. چرا شبیه بچه ها میمونی
لیسا. من نه مگه هرکی اسمارتیس بخوره بچس
خندیدیم
کیکو خوردیم شب بود اون دختر همون لیسا قرار بود شب بمونه بهم گفت خیلی جنتلمنم منم دست خودم نبود بوسش کردم بغلش کرده بودم ک احساس گرما کردم دلم یچیزی میخواست
لیسا
گرمم شده بود یچیز خیلی گنده میخواستم سین. ه هام بزرگ شده بود تو بغلش تکون خوردم ک بزرگی دی کشو حس کردم بهش نگاه کردم
نامی. ههه اه تو اون اسمارتیس چی بود از کجا اوردیش
لیسا. فکنم اشتباه برداشتم اخ برای من اسمارتیس بود برای خدمتکارمون قرص
نامی. نگو لیسا من
لیسا. هوشش نگوو منم همینطور پاشو بیا بریم وگرنه نمیتونیم اینطوری بمونیم اخ
ما رفتیم تو اتاق اون شب تا صبح بیدار بودیم کارامون دست خودمون نبود ی رابطه یهویی شد
چند ماه بعد پدر لیسا با جیمین دچار مشکل میشن و از هم جدا میشن پدر لیسا مخالف بود با رابطمون ولی وقتی فهمیدیم لیسا حاملس نشد از هم جدا بشیم خیلی خوشحال بودیم لیسا از پدرش خواست با هم باشیم اما پدرش گفت الان با همید اما برای چند سال دیگه هم تو هم هر بچه ایی ک داشته باشیو همراه با همتون میکشم برای همین ما ی صحنه نمایشی گذاشتیم ک لیسا مثلا تو ی تصادف مرده و جنازش سوخته
منو لیسا با هم رفتیم پاریس تا وقتی ک بچه بدنیا بیاد بین خودمون با شوگا و چند تا از بچه ها ازدواج کردیم چند ماه بعد بچه بدنیا اومد وقتی برگشتیم پدر لیسا همچیو فهمیده بود و کفته بود اگه بچرو پیدا کنه میکشتش ما برای امنیت بچه دادیمش ب میسو و هر چند وقت یبار میرفتیم سر میزدیم ب بچه بیشتر وقتا لیسا پیششه میسو فقط پرستار هلن بود
تا الان ک میسو سو استفاده کرد وقتی فهمید جیمین قراره با تو باشه اما من حلش میکنم نگران نباش
هانا. قبلا چرا نکفتی
نامی. جون بچمون در خطره نمیتونستیم ب کسی بگیم تا همه بفهمن
لبخندی ب نامی زدم بغلش کردم نامی بغض کرده بود
هانا. یاااا نامییی نگراننن نباششش ما مراقبشیمم نمیتونه کاریشش بکنههه بچه بردارموووو خودم میکشمش هلنو من نگه میدارم تا شک نکنن نگران نباش اوکی وضعیت ک درست شد ب بقیه هم میگیم
سرمو بوس کرد تو بغل هم بودیم
اینم از اینن پارتتت بقیشم مینویسم میزارممم بوسس لاولیی🥺💜
ببخشید اگه کمه 😝🥰💜🔗
همه تو عمارت بودن جلسه مهم کاری بود
ک ی دختر پیشم نشست
لیسا. تولد خودته
نامی نه تولد خواهر کوچولومه ک نمیدونم کجاست مارو از هم جدا کردن
لیسا. اوممم بنظر کیک خوشمزه ایه منم یکمی اسمارتیس دارم با اونا تزیینش کنیم
نامی. چرا شبیه بچه ها میمونی
لیسا. من نه مگه هرکی اسمارتیس بخوره بچس
خندیدیم
کیکو خوردیم شب بود اون دختر همون لیسا قرار بود شب بمونه بهم گفت خیلی جنتلمنم منم دست خودم نبود بوسش کردم بغلش کرده بودم ک احساس گرما کردم دلم یچیزی میخواست
لیسا
گرمم شده بود یچیز خیلی گنده میخواستم سین. ه هام بزرگ شده بود تو بغلش تکون خوردم ک بزرگی دی کشو حس کردم بهش نگاه کردم
نامی. ههه اه تو اون اسمارتیس چی بود از کجا اوردیش
لیسا. فکنم اشتباه برداشتم اخ برای من اسمارتیس بود برای خدمتکارمون قرص
نامی. نگو لیسا من
لیسا. هوشش نگوو منم همینطور پاشو بیا بریم وگرنه نمیتونیم اینطوری بمونیم اخ
ما رفتیم تو اتاق اون شب تا صبح بیدار بودیم کارامون دست خودمون نبود ی رابطه یهویی شد
چند ماه بعد پدر لیسا با جیمین دچار مشکل میشن و از هم جدا میشن پدر لیسا مخالف بود با رابطمون ولی وقتی فهمیدیم لیسا حاملس نشد از هم جدا بشیم خیلی خوشحال بودیم لیسا از پدرش خواست با هم باشیم اما پدرش گفت الان با همید اما برای چند سال دیگه هم تو هم هر بچه ایی ک داشته باشیو همراه با همتون میکشم برای همین ما ی صحنه نمایشی گذاشتیم ک لیسا مثلا تو ی تصادف مرده و جنازش سوخته
منو لیسا با هم رفتیم پاریس تا وقتی ک بچه بدنیا بیاد بین خودمون با شوگا و چند تا از بچه ها ازدواج کردیم چند ماه بعد بچه بدنیا اومد وقتی برگشتیم پدر لیسا همچیو فهمیده بود و کفته بود اگه بچرو پیدا کنه میکشتش ما برای امنیت بچه دادیمش ب میسو و هر چند وقت یبار میرفتیم سر میزدیم ب بچه بیشتر وقتا لیسا پیششه میسو فقط پرستار هلن بود
تا الان ک میسو سو استفاده کرد وقتی فهمید جیمین قراره با تو باشه اما من حلش میکنم نگران نباش
هانا. قبلا چرا نکفتی
نامی. جون بچمون در خطره نمیتونستیم ب کسی بگیم تا همه بفهمن
لبخندی ب نامی زدم بغلش کردم نامی بغض کرده بود
هانا. یاااا نامییی نگراننن نباششش ما مراقبشیمم نمیتونه کاریشش بکنههه بچه بردارموووو خودم میکشمش هلنو من نگه میدارم تا شک نکنن نگران نباش اوکی وضعیت ک درست شد ب بقیه هم میگیم
سرمو بوس کرد تو بغل هم بودیم
اینم از اینن پارتتت بقیشم مینویسم میزارممم بوسس لاولیی🥺💜
ببخشید اگه کمه 😝🥰💜🔗
۲۷.۱k
۰۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.