𝐩𝐭:𝟑𝐌𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐢𝐥 𝐌𝐨𝐜𝐡𝐢𝐲

داشتیم حرف میزدیم که تهیونگ صدام کرد..
تهیونگ:ا.ت ما امشب میخوایم بریم اتاق فرار، میاین؟
میا:معلومه!
میسو:خب اگه ا.ت هم بیاد منم میام
کوک:نونا میشه بیاین؟
ا.ت:اوکی!خوبه میام
جیمین:میشی ا.تت(صورتشو کیوت کرد)

میسو:جیمینا خبریه بین تو و ا.ت؟ چراخودتو کیوت کردی براش؟؟
تهیونگ:اوو هیونگ میسو راست میگه تو که همیشه پیش ما خودتو خیلی بزرگ نشون میدی چیشد یهووو
کوک:نکنه دوسش داریی؟

*جیمین پای کوک رو نشگون گرفت*
جیمین:یاااا حق ندارم یکم برای خودم باشممم؟؟ چرا حمله میکنینن!
دیگه نتونستم جلوی خندمو بگیرم و زدم زیر خنده
جیمین:واو ا.ت!ت..تو چال لپ داری!
میا:واو...ما که 8 ساله با هم دوستیم ندیده بودیم اینجوری بخندی!
ا.ت:ن..نمیدونم...ولی ولش بچها غذای امروز رو میا حساب میکنه!چون باخت
میا:اوکیی بچها پاشین برین دم در تا منم حساب کنم بیام
تهیونگ:نمیخواد مال ما رو حساب کنی میا
میا:ا..اوکی تهیونگا!

پرش زمانی:

بعد از کلی چرخیدن تو دبیرستان رفتیم خونه.
ساعت 4 بود و باید ساعت 5 و نیم میرفتیم طرف اتاق فرار.
یه دوش 10 مینی گرفتم و موهامو خشک کردم، یکدفعه...
𝐥𝐢𝐤𝐞:𝟖
____________
اوکیییی پارت بعدی رو فردا آپ میکنمم بستگی به رسوندن شرط ها هم داره هااا گفته باشمم.. میسیییی♡♡♡