فیک angel from earth تهکوک پارت2
توی افکار و خواطرات غرق شده بود تا این ک صدایی آشنا رشته افکار اونو پاره کرد
جونگکوک: تهیونگ! زیر بارون بدون چطر چیکار میکنی؟ خیس میشی!
پسر بزرگتر برگشت و نگاهیی به سر تا پای پسر کوچک تر کرد
تهیونگ: خودتم ک خیس شدی!(خنده)
جونگ کوک: واقعا؟
*تهیونگ به سمت کوک قدم ور میداره
تهیونگ: نصف بدنت از چطر بیرونه! سرما میخوری(نگران)
جونگکوک: تهیونگییی چقد شبی مامانم شدی! خشم نمیاد(کیوت)
تهیونگ (خنده)
*دستی روی مو های کوک میکشه
تهیونگ: چقد بزرگ شدی! چند ساله ندیدمت؟!
جونگکوک: فکنم 2سال، وای خیلی زیاده!
تهیونگ: واقعا زیاده...
جونگکوک: راسی اینجا چیکار میکنی؟
تهیونگ:میخواستم برا یونتان غذا بخرم
جونگکوک: جدی؟ ولی پت شاپو ک رد کردی کیم تهیونگ، حواست کجاس؟
تهیونگ: وای اصلا حواسم نبود.... راسی خودت اینجا چیکار میکنی؟
جونگکوک: راستش واقعا دلم برات تنگ شده بود، خیلی نا امید بودم ک ببینمت..
تهیونگ: خب بم زنگ میزدی، من میومدم
*جونگکوک گوشیشو از جیبش در میاره
جونگکوک: شکسته... کار بمه(بم سگ جونگکوک)
*تهیونگ گوشی رو از جونگکوک میگیره
تهیونگ: ولی روش جای گاز سگ نیسـ
جونگکوک(گریه~)
تهیونگ باشنیدن هق هق کوک حرفشو نمیه تموم گذاشت
تهیونگ: هی هی، چی شده؟
جونگکوک:همکلاسیام.... اونا.. اذیتم میکنن(دادو گریه)
*کوک سر شو پایین انداخت
جونگکوک: گوشیمم، کار اوناس(گریه)
*تهیونگ سر کوک ر به سینش می چسبونه
تهیونگ: همه چیز درست میشه، نکران نباش(اروم)
جونگکوک: ولی چطوری؟ اونا هر روز بعد کلاس منو میزنن(گریه)
____________________
میدونم این پارت بد بود🥲 ایده نداشتم نزنین منو
جونگکوک: تهیونگ! زیر بارون بدون چطر چیکار میکنی؟ خیس میشی!
پسر بزرگتر برگشت و نگاهیی به سر تا پای پسر کوچک تر کرد
تهیونگ: خودتم ک خیس شدی!(خنده)
جونگ کوک: واقعا؟
*تهیونگ به سمت کوک قدم ور میداره
تهیونگ: نصف بدنت از چطر بیرونه! سرما میخوری(نگران)
جونگکوک: تهیونگییی چقد شبی مامانم شدی! خشم نمیاد(کیوت)
تهیونگ (خنده)
*دستی روی مو های کوک میکشه
تهیونگ: چقد بزرگ شدی! چند ساله ندیدمت؟!
جونگکوک: فکنم 2سال، وای خیلی زیاده!
تهیونگ: واقعا زیاده...
جونگکوک: راسی اینجا چیکار میکنی؟
تهیونگ:میخواستم برا یونتان غذا بخرم
جونگکوک: جدی؟ ولی پت شاپو ک رد کردی کیم تهیونگ، حواست کجاس؟
تهیونگ: وای اصلا حواسم نبود.... راسی خودت اینجا چیکار میکنی؟
جونگکوک: راستش واقعا دلم برات تنگ شده بود، خیلی نا امید بودم ک ببینمت..
تهیونگ: خب بم زنگ میزدی، من میومدم
*جونگکوک گوشیشو از جیبش در میاره
جونگکوک: شکسته... کار بمه(بم سگ جونگکوک)
*تهیونگ گوشی رو از جونگکوک میگیره
تهیونگ: ولی روش جای گاز سگ نیسـ
جونگکوک(گریه~)
تهیونگ باشنیدن هق هق کوک حرفشو نمیه تموم گذاشت
تهیونگ: هی هی، چی شده؟
جونگکوک:همکلاسیام.... اونا.. اذیتم میکنن(دادو گریه)
*کوک سر شو پایین انداخت
جونگکوک: گوشیمم، کار اوناس(گریه)
*تهیونگ سر کوک ر به سینش می چسبونه
تهیونگ: همه چیز درست میشه، نکران نباش(اروم)
جونگکوک: ولی چطوری؟ اونا هر روز بعد کلاس منو میزنن(گریه)
____________________
میدونم این پارت بد بود🥲 ایده نداشتم نزنین منو
۲.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.